خبری اگر شنیدی ز جمال و حسن یارم
سر مست گفته باشد من از این خبر ندارم
شب و روز میبکوشم که برهنه را بپوشم
نه چنان دکان فروشم که دکان نو برآرم
علمی به دست مستی دو هزار مست با وی
به میان شهر گردان که خمار شهریارم
به چه میخ بندم آن را که فقاع از او گشاید
چه شکار گیرم آن جا که شکار آن شکارم
دهلی بدین عظیمی به گلیم درنگنجد
فر و نور مه بگوید که من اندر این غبارم
به سر مناره اشتر رود و فغان برآرد
که نهان شدم من این جا مکنید آشکارم
شتر است مرد عاشق سر آن مناره عشق است
که منارههاست فانی و ابدی است این منارم
تو پیازهای گل را به تک زمین نهان کن
به بهار سر برآرد که من آن قمرعذارم
سر خنب چون گشادی برسان وظیفهها را
به میان دور ما آ که غلام این دوارم
پی جیب توست این جا همه جیبها دریده
پی سیب توست ای جان که چو برگ بیقرارم
همه را به لطف جان کن همه را ز سر جوان کن
به شراب اختیاری که رباید اختیارم
همه پردهها بدرّان دل بسته را بپران
هله ای تو اصل اصلم به تو است هم مطارم
به خدا که روز نیکو ز بگه بدید باشد
که درآید آفتابش به وصال در کنارم
تو خموش تا قرنفل بکند حکایت گل
بر شاهدان گلشن چو رسید نوبهارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق عمیق و دلتنگی شاعر برای معشوق است. شاعر از زیبایی و محبت یار سخن میگوید و تلاش خود را برای پوشاندن عریانی احساساتش شرح میدهد. او در جستجوی وصال و ارتباط نزدیک با معشوق است و از حال و هوای خود و تاثیر آن عشق بر زندگیاش میگوید. همچنین، شاعر به نمادهای مختلفی مثل مناره و گل اشاره میکند تا نشان دهد که عشق او پایدار و فراتر از دنیاهای فانی است. در نهایت، او به امید روزی خوش که در کنار معشوق باشد، ابراز امیدواری میکند.
هوش مصنوعی: اگر خبری از زیبایی و جذابیت محبوبم شنیدی، بدان که من از این موضوع بیخبرم و فقط تحت تأثیر آن گفتهها قرار گرفتهام.
هوش مصنوعی: من همواره تلاش میکنم که به دیگران کمک کنم و نیازهایشان را برآورده کنم، نه اینکه فقط به سود خودم فکر کنم و کاری کنم که خودم بهره بیشتری ببرم.
هوش مصنوعی: علمی در دستان مستی است که هزاران مست دیگر را با خود به میان مردم میبرد، در حالی که من به خاطر عشق و شیدایی، حالتی خمار و سرمست دارم.
هوش مصنوعی: من به چه چیزی باید تکیه کنم وقتی که آن سبب رهایی من میشود؟ چه دستاوردی میتوانم داشته باشم وقتی که خودم، بخشی از آن چه هستم، در آنجا هستم؟
هوش مصنوعی: دهلی به قدری بزرگ و عظیم است که حتی با یک گلیم هم نمیتوان آن را پوشاند. همچنین نور و زیبایی ماه به این مکان میگوید که من در میان این گرد و غبار قرار دارم.
هوش مصنوعی: در بالای مناره، شتر به صدای بلند فریاد میزند که من در اینجا پنهان شدهام. لطفاً مرا آشکار نکنید.
هوش مصنوعی: مرد عاشق مانند شتری است که به سوی مناره عشق حرکت میکند و این منارهها زودگذرند، اما این منارهای که من اشاره میکنم، همیشه پایدار و جاودانی است.
هوش مصنوعی: پیازهای گل را در خاک پنهان کن تا در بهار سر برآورند، چرا که من مانند آن ماهی درخشان هستم.
هوش مصنوعی: وقتی سرش را به عقب میکشد، وظایف را به ما بسپار، زیرا من در این چرخش زمان مثل یک خدمتکار هستم.
هوش مصنوعی: در اینجا همه به فکر منافع و دارایی تو هستند و هرکسی در تلاش است تا چیزی از تو بگیرد. ای عزیز، من به اندازه یک برگ درخت بیقرار و نگران تو هستم.
هوش مصنوعی: همه چیز را با مهربانی و لطافت انجام بده و دوباره جوانی را احساس کن. به نوشیدنیای که اختیارم را از من میگیرد و دلم را شاد میکند، دل بسپار.
هوش مصنوعی: همه پردهها را کنار بزن و به دل من وارد شو، ای اصل وجودم، تو همه چیز من هستی.
هوش مصنوعی: به خدا قسم، روز خوب زیبا از روز بد بهتر است؛ شاید روزی آفتاب خوشبختی و عشق به من برسد و در کنارم باشد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که خاموش بمانی، داستان گل را نقل کن. وقتی بهار برسد، به معتقدان زیبایی گلستان خبر میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
نظری فگن به حالم که ز دست رفت کارم
به کسم مکن حواله که به جز تو کس ندارم
تو چو صاحب عطایی طلب منست از تو
چو تو غالبی بهر کس به تو خویش میسپارم
نظری به کار من کن که ز دست رفت کارم
به کسم مکن حواله که به جز تو کس ندارم
منم و هزار حسرت که در آرزوی رویت
همه عمر من برفت و بنرفت هیچ کارم
اگر به دستگیری بپذیری اینت منت
[...]
دو هزار عهد کردم که سر جنون نخارم
ز تو درشکست عهدم ز تو باد شد قرارم
ز ره زیاده جویی به طریق خیره رویی
بروم که کدخدایم غله بدروم بکارم
همه حل و عقد عالم چو به دست غیب آمد
[...]
به دکان میفروشان گروست هر چه دارم
همه خنبها تهی گشت و هنوز در خمارم
ز گریزپایی من چو خبر به خانه آمد
نتوان به خانه رفتن، که ز خواجه شرم دارم
ز جهانیان برآمد خبرم به میپرستی
[...]
قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم
سر آن ندارم اکنون که به زهد سر در آرم
من از آن میی که خوردم ز ازل به باد لعلت
بدو چشم نیم مستت که هنوز در خمارم
نروم به طعن دشمن ز درت به هیچ پانی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.