×
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۵۶ - شرح حدیث قدسی کنت کنزاً مخفیاً فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف
پیش آن بحر کران پیچ پیچ
جمله ی کون و مکان هیچ است هیچ
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۱۱ - حکایت شوریده ای که به کلیسای نصاری رفت
می شناسی خویش را بیتاب و پیچ
هیچ بن هیچ ابن بن هیچ بن هیچ
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۱۴ - در بیان حکایت میرفندرسکی و کفار روم و فرنگ
هیچ باشد هیچ هرگز هیچ هیچ
هیچ چیزی نفکند در تاب و پیچ
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۵۳ - در بیان آیه ی الله نورالسموات والارض و اشاره به مقام ولایت امیرمؤمنان
پس فنا آن باشد ای صاحب قلیچ
کادمی خود را نبیند غیر هیچ
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۵۳ - در بیان آیه ی الله نورالسموات والارض و اشاره به مقام ولایت امیرمؤمنان
با نوا گوید همی بیتاب و پیچ
هیچ هستم هیچ هستم هیچ هیچ
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۶۶ - صیادی که با رفیق خود از پی صید رفتند
راه باریک و هزاران تاب و پیچ
نی ز انجامش خبر دارند هیچ
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۱۱ - بیان در اشاره به اسرار صلوة و افعال آن به قول بعض از اهل معرفت
من ندارم غیر عجز و لابه هیچ
در من و در کار من شاها مپیچ
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۵ - جلال الدین بلخی معروف به مولوی معنوی
ماکهایم اندر زمان پیچ پیچ
چون الف کو خود ندارد هیچ هیچ
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۵ - جلال الدین بلخی معروف به مولوی معنوی
نیست اندر بحر شرک و پیچ و پیچ
لیک با احول چه گویم هیچ هیچ
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۵۹ - داعی شیرازی قُدِّسَ سِرُّه
سالکان را در سلوک پیچ پیچ
هیچ ازو بگشود نی نی هیچ هیچ
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی
ای گرفتار جهان پیچ پیچ
هیچ دانی کاین جهان هیچ است هیچ
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش چهارم » بخش ۲ - نصایح
صاحبش ممنون نگردد ازتو هیچ
هست این بندی به پای خود مپیچ
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش چهارم » بخش ۲ - نصایح
گر شنیدی از کسی حرفی توهیچ
اندر آن انگشت خود دیگرمپیچ
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۸ - حکایت درین معنی که مسئلهٔ نفی خودی از مخترعات اقوام مغلوبهٔ بنی نوع انسان است که به این طریق مخفی اخلاق اقوام غالبه را ضعیف میسازند
این علفزار جهان هیچ است هیچ
تو برین موهوم ای نادان مپیچ