مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴ - از خداوند ولیالتوفیق در خواستن توفیق رعایت ادب در همه حالها و بیان کردن وخامت ضررهای بیادبی
هر که بیباکی کند در راه دوست
رهزن مردان شد و نامرد اوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱ - حکایت بقال و طوطی و روغن ریختن طوطی در دکان
نه چنان حیران که پشتش سوی اوست
بل چنان حیران و غرق و مست دوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱ - حکایت بقال و طوطی و روغن ریختن طوطی در دکان
آن یکی را روی او شد سوی دوست
وان یکی را روی او خود روی اوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۲ - تخلیط وزیر در احکام انجیل
قدرت خود بین که این قدرت ازوست
قدرتِ تو نعمتِ او دان که هوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۸ - به سخن آمدن طفل درمیان آتش و تحریض کردن خلق را در افتادن بآتش
بیموکل بیکشش از عشق دوست
زانک شیرین کردن هر تلخ ازوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴۶ - ترجیح نهادن نخچیران توکل را بر اجتهاد
دیدهٔ ما چون بسی علت دروست
رو فنا کن دید خود در دید دوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۱ - تولیدن شیر از دیر آمدن خرگوش
باد در مردم هوا و آرزوست
چون هوا بگذاشتی پیغام هوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۵ - جواب گفتن شیر خرگوش را و روان شدن با او
چون قضا آید نبینی غیر پوست
دشمنان را باز نشناسی ز دوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۰ - پا واپس کشیدن خرگوش از شیر چون نزدیک چاه رسید
چرخ سرگردان که اندر جست و جوست
حال او چون حال فرزندان اوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۷ - داستان پیر چنگی کی در عهد عمر رضی الله عنه از بهر خدا روز بینوایی چنگ زد میان گورستان
ای فناتان نیست کرده زیر پوست
باز گردید از عدم ز آواز دوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۶ - نصیحت کردن مرد مر زن را کی در فقیران به خواری منگر و در کار حق به گمان کمال نگر و طعنه مزن در فقر و فقیران به خیال و گمان بینوایی خویشتن
زانک آن دندان عدو جان اوست
من عدو را میکنم زین علم دوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۱ - در بیان آنک موسی و فرعون هر دو مسخر مشیتاند چنانک زهر و پازهر و ظلمات و نور و مناجات کردن فرعون بخلوت تا ناموس نشکند
نه که قلب و قالبم در حکم اوست
لحظهای مغزم کند یک لحظه پوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۳ - حقیر و بیخصم دیدن دیدههای حس صالح و ناقهٔ صالح علیهالسلام را چون خواهد کی حق لشکری را هلاک کند در نظر ایشان حقیر نماید خصمان را و اندک اگرچه غالب باشد آن خصم و یقللکم فی اعینهم لیقضی الله امرا کان مفعولا
بیخبر کآزار این آزار اوست
آب این خم متصل با آب جوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۸ - قبول کردن خلیفه هدیه را و عطا فرمودن با کمال بینیازی از آن هدیه و از آن سبو
قطرهای از دجلهٔ خوبی اوست
کان نمیگنجد ز پُری زیر پوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۹ - در صفت پیر و مطاوعت وی
با هوا و آرزو کم باش دوست
چون یضلک عن سبیل الله اوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۶ - تهدید کردن نوح علیهالسلام مر قوم را کی با من مپیچید کی من روپوشم با خدای میپیچید در میان این بحقیقت ای مخذولان
چونکِ من، من نیستم این دَم ز هوست
پیش این دَم هرکه دَم زد کافر اوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۶ - تهدید کردن نوح علیهالسلام مر قوم را کی با من مپیچید کی من روپوشم با خدای میپیچید در میان این بحقیقت ای مخذولان
زانک او پاکست و سبحان وصف اوست
بی نیازست او ز نغز و مغز و پوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۲ - اعتماد کردن هاروت و ماروت بر عصمت خویش و امیری اهل دنیا خواستن و در فتنه افتادن
گردش این باد از معنی اوست
همچو چرخی کان اسیر آب جوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۴ - خدو انداختن خصم در روی امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه و انداختن امیرالمؤمنین علی شمشیر از دست
آن خطا دیدن ز ضعف عقل اوست
عقل کل مغزست و عقل جزو پوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۴ - خدو انداختن خصم در روی امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه و انداختن امیرالمؤمنین علی شمشیر از دست
بازگو دانم که این اسرار هوست
زانک بی شمشیر کشتن کار اوست