گنجور

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی عشق » حکایت عربی که در عجم افتاد و سر گذشت او با قلندران

 

هر یکی را کرده‌ای دزدی به دست

هیچ دردی ناچشیده جمله مست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی معرفت » بیان وادی معرفت

 

گر بپرد پشه چندانی که هست

کی کمال صرصرش آید بدست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی استغنا » گفتار یوسف همدان دربارهٔ عالم وجود

 

ترک کن کاری که آن کردی نخست

کردن و ناکردن این باشد درست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی استغنا » حکایت شیخی خرقه‌پوش که عاشق دختر سگبان شد

 

چون نبود آن شیخ اندر عشق سست

خرقه را بفکند و شد در کار چست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی حیرت » نومریدی که پیر خود را به خواب دید

 

پیر گفتش مانده‌ام حیران و مست

می‌گزم دایم به دندان پشت دست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی فقر » حکایت پروانگان که از مطلوب خود خبر می‌خواستند

 

دیگری برخاست می‌شد مست مست

پای کوبان بر سر آتش نشست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » سی‌مرغ در پیشگاه سیمرغ » سی‌مرغ در پیشگاه سیمرغ

 

سی تن بی‌بال و پر، رنجور و سست

دل شکسته، جان شده، تن نادرست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » سی‌مرغ در پیشگاه سیمرغ » سخن عاشقی که بر خاکستر حلاج نشست

 

عاشقی آمد مگر چوبی بدست

بر سر آن طشت خاکستر نشست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » سی‌مرغ در پیشگاه سیمرغ » ...

 

بوده دایم از شراب وصل مست

در خمار وصل چون داند نشست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » سی‌مرغ در پیشگاه سیمرغ » ...

 

از نهان بی‌شاه با او درنشست

بود آن شب از قضا آن شاه مست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » سی‌مرغ در پیشگاه سیمرغ » ...

 

کی توانست آن پسر دایم نشست

لیک بود از بیم خسرو پای بست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » سی‌مرغ در پیشگاه سیمرغ » ...

 

جامه نیلی کرد و در برخود ببست

در میان خون و خاکستر نشست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی‌وصف حاله » صوفی که از مردان حق سخن می‌گفت و خطاب پیری به او

 

هر توانگر کین چنین گنجیش هست

کی شود در منت هر سفله پست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی‌وصف حاله » صوفی که از مردان حق سخن می‌گفت و خطاب پیری به او

 

چون مرا روح القدس هم کاسه است

کی توانم نان هر مدبر شکست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی‌وصف حاله » حکایت ابوسعید مهنه با مستی که به در خانقاه او آمد

 

مانده‌ام در چاه زندان پای بست

در چنین چاهم که گیرد جز تو دست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی‌وصف حاله » گفتار نظام الملک در حال نزع

 

تو بده دستی در آن ساعت درست

تا بگیرم دامن فضل تو چست

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۴ - در نعت اولاد مرتضی علیهم السلام که قرةالعین رسولند

 

عاشقان را عشق تو کرده است مست

عارفان را جام عرفان ده بدست

عطار
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۱۹
sunny dark_mode