گنجور

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۷ - در شهادت حربن یزید ریاحی

 

چون شد اکنون کز غریبی کم سپاه

کوه اندامت ندارد وزن کاه

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۸ - در شهادت عابس بن شبیب شاکری

 

دارم اینک عزم رزم این سپاه

نزد پیغمبر تو باش از من گواه

جیحون یزدی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۸

 

و آنکه را ثابت قدم بیند براه

از شفقت می‌کند بروی نگاه

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۱۸

 

ای شب جهال را؛ تابنده ماه

ای بره گم کرد گان؛ هادی راه

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۲۰

 

بر غریبیشان کند خوش خوش نگاه

بر ضعیفیشان بخندد، قاه قاه

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۲۱

 

آرد از حرص و هوس، خیل و سپاه

راهرو را سخت گردد سد راه

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۲۷

 

بازم اندر هر قدم، در ذکر شاه

از تعلق گردی آید سد راه

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۲۹

 

ور سر صید سپیدست و سیاه

آن ترا کافی بیک تیر نگاه

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۲۹

 

پس برفت آن غیرت خورشید و ماه

همچو نور از چشم و جان از جسم شاه

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۳۰

 

اکبر آمد العطش گویان ز راه

از میان رزمگه تا پیش شاه

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۳۲

 

شرط راه آمد، نمودن قطع راه

بر سر رهرو چه معجر چه کلاه

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۳۶

 

گفت ای خواهر چو برگشتی ز راه

هست بیماری مرا در خیمه گاه

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۳۸

 

چیست آن دار الوصال ای مرد راه؟

ساحت میدان و طرف قتلگاه

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۳۸

 

از برای جانفشانی نزد شاه

ز عفر جنی فرا آمد ز راه

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۳۹

 

گفت دانم من که شب تا صبحگاه

با منت بود اعتراض ای مرد راه

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۳۹

 

چار فرسخ مانده تا نزدیک شاه

محشری بد، هر طرف کردم نگاه

عمان سامانی
 

عمان سامانی » معراج نامه » بخش ۱ - توحید

 

نیست محروم از ظهور یک گیاه

خالی از انوار تو یک پر کاه

عمان سامانی
 

عمان سامانی » معراج نامه » بخش ۶ - خطاب به ائمه طاهرین علیهم السلام

 

آن یکی گرید به ذکر آه آه

وین یکی خندان به بانگ قاه قاه

عمان سامانی
 

عمان سامانی » معراج نامه » بخش ۷ - تمثیل اول

 

سالکان اندر حق پیران راه

برده زین سان خطره ها بر حق پناه

عمان سامانی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها » شمارهٔ ۵۷ - شیر حق علی

 

تیغ آتشبار شیر حق علی

نیست آبش چون زبان وام خواه

وام خواه خویش را هر کس که دید

بایدش بردن به سوی حق پناه

ترکی شیرازی
 
 
۱
۵۵
۵۶
۵۷
۵۸
۵۹
۶۰
sunny dark_mode