یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳
آنچه با من سوز عشق وی کند
آتش سوزان کجا با نی کند
کرد با عقلم خیال لعل او
آنچه با مغز حریفان می کند
آنکه کار جمله از یک غمزه ساخت
[...]
یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۴
دانه خالت مرا شد دام هوش
آه از این گندمنمای جوفروش
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۸۲
می کشد دیگر سپه سلطان کین
غم قرین باز آمد اربعین
از سر نو بر سر ارباب دین
غم قرین باز آمد اربعین
دل شکسته سرنگون بر ره علم
[...]
یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱ - به فتحعلی ملقب به ملاباشی خواهرزاده خود نگاشته
جمله ادراکات بر خرهای لنگ
او سوار باد پران چون خدنگ
یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱ - به فتحعلی ملقب به ملاباشی خواهرزاده خود نگاشته
چشم باز و گوش بازو این عمی
حیرتم در چشم بندی خدا
یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱ - به فتحعلی ملقب به ملاباشی خواهرزاده خود نگاشته
پیش یوسف دعوی خوبی مکن
جز نیاز و آه یعقوبی مکن
ناز را روئی بباید همچو ورد
چون نداری گرد بد خوئی مگرد
سرد باشد چشم نابینا و باز
[...]
یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۲ - این نامه را از قول آقاخان محلاتی به برادرش میرزا ابوالحسن خان نوشته است (مثنوی خلاصه الافتضاح منظوم همین نوشته است)
رنج او راحت بود بر جان من
جان فدای یار دلرنجان من
یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۳۸ - پاسخ نامه ای است که بدوستی نگاشته
شب نگردد روشن از نام چراغ
باد فروردین نیارد گل به باغ
یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۵۸ - به حاجی سید میرزای جندقی در شکایت از اهل جندق نگاشته
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۸۰ - از قول میرزا حسن مطرب به میرزا محمدحسن مولانای اصفهانی نگاشته
جان چو بیرون شد پی تیر آمدی
بر سرت گردم چرا دیر آمدی
یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۹۸ - به یکی از دوستان نگاشته
بازگشتم زآنچه گفتم زانکه نیست
در سخن معنی و در معنی سخن
یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۵۱
از پی آرامش تن کام جان
چند خواهی خواست رنج خویشتن
جان و تن را خوشتر از خوان کسان
خون دل از دسترنج خویشتن
یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۶۲ - به دوستی نگارش یافته
هر کجا باشد شه ما را بساط
هست صحرا گر بود سم الخیاط
یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۷۳ - به حاجی محمد اسمعیل طهرانی نوشته
خاکی از مردم بماند در جهان
وز وجود عاشقان خاکستری
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۲۶ - به پیشخدمت نواب سیف الله میرزا نگاشته
آسمان شو ابر شو باران ببار
ناودان باران کند ناید به کار
آسمان گل های خوش رنگ آورد
ناودان همسایه در جنگ آورد
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۳ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد نگاشته
معجز است این نامه یا سحر حلال
هاتف آورد این سخن یا جبرئیل
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۴۰ - به علی نقی خان سردار بختیاری و سایر زندانیان توپخانه نگاشته
زیر پای هر که بر این ره روان
خار سنجاب است و خارا پرنیان
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۴۶ - به نواب نیرالدوله نگاشته
از تو دورم و ای من این زندگی
نیست الا مایه شرمندگی
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۵۷ - به پیشخدمت نواب سیف الله میرزا نگارش رفته
جمله معشوق است و عاشق پرده ای
زنده معشوق است و عاشق مرده ای
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۵۷ - به پیشخدمت نواب سیف الله میرزا نگارش رفته
گل تو و گلبن تو و بوهم توئی
تو توئی من هم توام او هم توئی