گنجور

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳۶

 

ای که از مکرِ عدو بر خویش می‌پیچی چنین

نصِّ قرآن گوش کن والله خیرالماکرین

تا شوی از مکرِ دشمن ایمن از خود دور باش

هیچ دیگر نیست إلّا او جز او چیزی مبین

از سرِ سر بایدت اول قدم برخاستن

[...]

حکیم نزاری
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٢۶ - ایضاً له در مدح نجم الدین عبدالعلی

 

دوش وقت صبحدم از لطف رب العالمین

هاتفی در گوش هوشم گفت کای ابن یمین

تا بکی محنت کشی زین پس زمان راحتست

سر بر آر از خواب و خیز ایندولت بیدار بین

خطه فریومدا کنون شد ز نزهت آنچنانک

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٣٢ - ایضاً له در مدح ملک شمس الدین محمد

 

نوجوان شد گاه پیری دولت ابن یمین

سایه چون گسترد بروی آفتاب ملک و دین

خسرو عادل امیر شه نشان کز عدل او

گشت با شاهین کبوتر از محبت همنشین

شمس ملک و دین محمد آنکه روز کارزار

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۴٧

 

آصف ثانی علاء ملک و دین کو را خطاب

مینویسد منشی گردون وزیر خافقین

صاحب صاحبقران آنحاکم فرمانروا

کامتثال حکم او باشد فلک را فرض عین

آن سرافرازیکه در راه معالی قدر او

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٩٣

 

مجلس دستور ایرانست یا خلد برین

کاندرو بر هر طرف بینی صفی از حور عین

شاید ار فردوس اعلی خوانمش از بهر آنک

از لب ساقی میش ممزوج شد با انگبین

صاحب مجلس چو رضوان ساقیان مانند حور

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ١ - در تعریف بهار و مدح تاج الدین علی سربداری

 

بار دیگر در زمین از صنع رب العالمین

همچو بزم خسرو آفاق تاج ملک و دین

خسروی کاندر کفش باشد بروز رزم و کین

لاله چون بر رمح مینا گون سنان بسدین

آنکه از بحر کفش گه ابر گردد خوشه چین

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ١ - در تعریف بهار و مدح تاج الدین علی سربداری

 

بار دیگر در زمین از صنع رب العالمین

همچو بزم خسرو آفاق تاج ملک و دین

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ١ - در تعریف بهار و مدح تاج الدین علی سربداری

 

خسروی کاندر کفش باشد بروز رزم و کین

لاله چون بر رمح مینا گون سنان بسدین

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ١ - در تعریف بهار و مدح تاج الدین علی سربداری

 

آنکه از بحر کفش گه ابر گردد خوشه چین

پر گهر آید کنون دست چنار از آستین

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ١ - در تعریف بهار و مدح تاج الدین علی سربداری

 

گر ارادت یکزمان با قدرتش گردد قرین

پوست با پشت پلنگ آرد بحکم از پشت زین

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ١ - در تعریف بهار و مدح تاج الدین علی سربداری

 

خون لعل اندر عروق کان همی گردد نگین

تا شود با خاتم گیتی ستانش همنشین

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ١ - در تعریف بهار و مدح تاج الدین علی سربداری

 

انوری شد آفتاب و ازرقی چرخ برین

تا ثنای حضرتت گویند چون ابن یمین

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ٧ - ایضاً له در مدح شمس الدین علی

 

هین مشو نومید از اقبال خود ابن یمین

سایه بر سر چون فکندت آفتاب ملک و دین

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ٧ - ایضاً له در مدح شمس الدین علی

 

شاه دریا دل که هرکس بوسه دادش بر یمین

نامور شد بر سریر سیم و زر همچون نگین

ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۲۱ - فی نعت النبی علیه الصلوة و السلام

 

ای مگس ران وثاقت شهپر روح الامین

نقش توقیع جلالت رحمةٌ للعالمین

طاق ایوان نبوت را ز فرط کبریا

برده بر کیوان و آدم در میان ماء و طین

داده هفت اختر بیسر زمزم فضلت یسار

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۴۲

 

هر که شد با ساکنان عالم علوی قرین

گو بیا در عالم جان جان عالم را ببین

ایکه در کوی محبت دامن افشان می روی

آستین بر آسمان افشان و دامن بر زمین

چنگ در زنجیر گیسوی نگاری زن که هست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - فی مدح الشیخ الاعظم سلطان اعاظم المشایخ مرشد الحق و الدین ابواسحق الکازرونی قدس سره

 

رخش جان بیرون جهان از شهربند ماء و طین

در مکانی کز مکان بیرون بود منزل گزین

چون رسیدی در ریاض قاصرات الطرف عین

بر فراز هفت منظر گر نظر داری ببین

خواجوی کرمانی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۹ - در مدح سلطان اویس

 

پیش از این ملکی که جمع را شد میسر بیش از این

شاه را اکنون به فیروزی است در زیر نگین

از غبار فتنه آب تیغ سلطانی بشست

روی عالم را به فیض فضل رب العالمین

سایه ی یزدان معظ الدین والدنیا اویس

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۰ - در مدح خواجه شمس الدین زکریا

 

داغ ابروی تو دل پیوسته دارد بر جبین

نقش یاقوتت نگارد جان شیرین بر نگین

جز دهانت هیچ ناید در ضمیر خرده دان

جز لبت نقشی نبندد دیده باریک بین

با مه رویت بتابد ذره روی از آفتاب

[...]

سلمان ساوجی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۹
sunny dark_mode