گنجور

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸

 

هر گل این بوستان، روی نگاری بوده است

هر پریشان سنبل او، زلف یاری بوده است

لاله کز بویش دل زاهد به مستی می کشد

زان بود میگون،که چشم پرخماری بوده است

جوی آبی را که می بینی به پیش سرو و گل

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰

 

ساقی دوران عبث چیده ست نه مینا قطار

گر قدح این است، در صد بزم یک مینا بس است

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۵۳

 

شادمانی با دلم بیگانه و غم دشمن است

پنبه با داغم نفاق اندیش و مرهم دشمن است

دشمنی با دشمن دشمن، به دشمن دوستی ست

من به شادی دوستم، زان رو که با غم دشمن است

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸

 

ساغر می در کف او، رنگ و بوی گل گرفت

شیشه در چنگش صدای نغمه بلبل گرفت

بی ترنم ریزی مطرب که رشک بلبل است

در گلوی شیشه می، نغمه قلقل گرفت

سبز ما از نازکیها تاب بوی گل نداشت

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۶۰

 

خاطر از محصول کشت ناامیدی جمع شد

آنچه در دل نگذرد، باران ابر رحمت است

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۶۲

 

چون نریزد غم شراب تلخکامی در قدح؟

باده شیرین، پسند طبع این می خواره نیست

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۶۸

 

اشک، گستاخانه با این چشم خون پالا نشست

خویش را گم می کند چون قطره با دریا نشست

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱

 

گشت عمر بخت ما، در رنگ مخمل، صرف خواب

حیف کاین نگشوده مژگان، ذوق بیداری نیافت

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۷۵

 

ما چو موج انگشت رد بر جام دریا می نهیم

دست ما گر تنگ واقع شد، دل ما تنگ نیست

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۷۸

 

بوسه در آغوش ازان خودکام نتوانم گرفت

صید خود را درمیان دام نتوانم گرفت

بس که بی آرام گشتم از رمیدنهای او

رام چون گردد به من، آرام نتوانم گرفت

گر چنین خواهم به دام برگ ریز هجر ماند

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۷۹

 

غنچه خواب آلود می گردد به دنبال قدح

تا ز دست نرگس مستت ایاغ افتاده است

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۸۲

 

نیست از دست نکویانم زبان و دل یکی

دل به فکر دیگری، لب در سراغ دیگری ست

همچو فانوسم، ز خود چیزی ندارم دربساط

روشنی در کلبه من از چراغ دیگری ست

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۸۳

 

از من بیمار حسرت، برگ آسایش مجوی

کز گل آزار، نقش بسترم آسوده نیست

همچو شمع بزم، سرتاپا نیاسودم شبی

پا اگر آسوده می گردد، سرم آسوده نیست

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۸۶

 

گفت می آیم گرت جان بر لب آید ز انتظار

جان به نزدیک لب آمد، گر بیاید دور نیست

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶

 

چون نقاب از رخ گشایی، دیده گریان بهتر است

رو نماییهای گل، در وقت باران بهتراست

کمتر از آیینه نتوان بود در تاثیر عشق

پیش ازان کافتد به رویت چشم، حیران بهتراست

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۹۹

 

تا نیابد دست بر ما لشکر خونخوار غم

همچو درد شیشه باید در پناه می گریخت

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۲۰۴

 

فرصت صد بوسه در کف داشت، وز اقبال ما

شانه غافل در شب زلف از بر آن رو گذشت

اشک بر سوز دلم هرگز سر راهی نبست

آتش از یک سو چو آمد، آب از یک سو گذشت

همچو سیلی کز سرپل بگذرد در نوبهار

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۲۰۶

 

خویش را تا جمع کردم بهر گلگشت رخت

همچو سنبل پیش را هم را پریشانی گرفت

دل نخواهد داشت دست صدق از دامان صبح

زان که تعلیم صفا زان پیر نورانی گرفت

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۲۰۹

 

تخم اشک از کف بنه ای دل که مانند سحاب

تا بپاشی تخم، می باید ز هم پاشید و رفت

چون قدح کآید بر مینا، شب آمد پیش من

گریه کردم از برای ماندنش، خندید و رفت

بس که خاک این چمن سرگشتگی می آورد

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۲۱۰

 

سایه گرد تیغ بیدم،طالع بسمل کجاست

دشنه سوسن به پهلو می رسد، قاتل کجاست

کس نمی بینم که خالی باشد از دیوانگی

در جنون آباد گیتی، آدم عاقل کجاست

طغرای مشهدی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۱
sunny dark_mode