گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲

 

ترک سن سن گوی توسن خوی سوسن بوی من

گر نگه کردی به سوی من نبودی سوی من

من بخایم پشت دست از غم که او از روی شرم

پشت پای خویش بیند تا نبیند روی من

رسم ترکان است خون خوردن ز روی دوستی

[...]

۷ بیت
خاقانی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۱

 

بهر خون ریز دلم، ترک کمان ابروی من

راست چون تیر آمد و بنشست در پهلوی من

شب دل گم گشته می جستم بگرد کوی او

گفت: ای بیدل، چه میجویی بگرد کوی من؟

پیش و پس تا چند در روی رقیبان بنگری؟

[...]

۷ بیت
هلالی جغتایی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۶

 

دوش در مجلس نگاری بود همزانوی من

عیشها می کرد دل تا صبح از پهلوی من

یار وحشی طبع و من معتاد الفت چون کنم

آفت من خوی او شد محنت او خوی من

چند می نازی فلک با ماه نو چندین مناز

[...]

۷ بیت
فضولی
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۲۵

 

بس که شبها چین غم می چیند از ابروی من

موج جوهر می زند آیینه زانوی من

بی تو گر پهلو به روی بستر خارا نهم

اضطراب دل زند صد سنگ بر پهلوی من

پنجه دعوی بتابم تیشه فولاد را

[...]

۵ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۲۶

 

می زند از گریه موج خوشدلی ابروی من

آب چون شمشیر جوهر می شود در جوی من

خاک راهم، لیک از من چرخ باشد در حساب

می شود باریک دریا چون رسد در جوی من

دشمن خود را خجل کردن نه از مردانگی است

[...]

۱۵ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۲۷

 

آن که ننشیند کنون از ناز در پهلوی من

تکیه گاهش بود در مستی سر زانوی من

این زمان بی اعتبارم، ورنه آن سیب ذقن

در سر مستی مکرر بود دستنبوی من

گل نمی زد بر قفس مرغ گرفتار مرا

[...]

۷ بیت
صائب
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۹

 

از مربی بس که رم خورده دل بدخوی من

متکا تاری بود چسبیده بر پهلوی من

می کند فرزند ناقابل پدر را منفعل

گریه از بی حاصلی پا می نهد بر روی من

غنچه خسپی فارغم کرد از در ارباب جود

[...]

۸ بیت
سیدای نسفی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۳

 

باز نامد قاصدی کامد بسویت، سوی من؛

دید چون روی تو، نتوانست دیدن روی من!

چون نیفتم از پیش، کز یک نگه بیرون کشید

هر چه آهو در حرم بود، از حرم آهوی من؟!

چاره ی بیماری خود، ناید از دستم طبیب؛

[...]

۷ بیت
آذر بیگدلی