بس که شبها چین غم می چیند از ابروی من
موج جوهر می زند آیینه زانوی من
بی تو گر پهلو به روی بستر خارا نهم
اضطراب دل زند صد سنگ بر پهلوی من
پنجه دعوی بتابم تیشه فولاد را
بسته تا پیکان او تعویذ بر بازوی من
سهل باشد خار مژگان گر به چشمم سبز شد
شیشه می می کشد قد در کنار جوی من
بس که آمد پا به سنگ محنتم در روزگار
رفته رفته سنگ شد همکاسه زانوی من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات عمیق عاشقانه و غم و اندوه ناشی از دوری معشوق میپردازد. شاعر بیان میکند که شبها غم از ابروهای او شکل میگیرد و این احساسات به وضوح بر روی او تأثیر میگذارد. او بیمعشوق حتی در مکانهای سخت و ناامید کننده نیز احساس اضطراب میکند. تلاشی برای نشان دادن قدرت عشق و تأثیر آن بر وجودش انجام میدهد، حتی تا جایی که احساس میکند زندگیاش سنگین و دشوار شده است. در نهایت، شاعر به تنهایی و صخامت دردهایش اشاره دارد که به شدت در زندگی او را تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: به دلیل سنگینی غم و اندوهی که در دل دارم، شبها چهرهام دچار چین و چروک میشود و این درد و غم به حدی است که هنگام نگاه به آینه، تأثیر آن را در زانوی من نیز میبینم.
هوش مصنوعی: اگر بی تو روی بستر سخت بخوابم، دل پر از اضطرابم همچون سنگهایی است که بر جانم میزند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که من در برابر مشکلات و چالشها مقاومت میکنم و با تمام قدرت و اراده خود، بر تلاطمها غلبه میکنم. نمیگذارم عوامل منفی یا موانع، مرا به زمین بزنند و همچنان با اعتماد به نفس به مبارزه ادامه میدهم.
هوش مصنوعی: اگر مژگان تو به چشمانم بیفتد، برایم بیاهمیت است، چرا که شیشه می در کنار جوی من قد بلند میکشد.
هوش مصنوعی: به خاطر مشکلات و چالشهایی که در زندگیام با آنها مواجه شدم، به تدریج تمام سختیها و دردها به گونهای در من تبدیل به سنگینی و سختی شدهاند که حتی زانوی من به آنها عادت کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترک سن سن گوی توسن خوی سوسن بوی من
گر نگه کردی به سوی من نبودی سوی من
من بخایم پشت دست از غم که او از روی شرم
پشت پای خویش بیند تا نبیند روی من
رسم ترکان است خون خوردن ز روی دوستی
[...]
بهر خون ریز دلم، ترک کمان ابروی من
راست چون تیر آمد و بنشست در پهلوی من
شب دل گم گشته می جستم بگرد کوی او
گفت: ای بیدل، چه میجویی بگرد کوی من؟
پیش و پس تا چند در روی رقیبان بنگری؟
[...]
دوش در مجلس نگاری بود همزانوی من
عیشها می کرد دل تا صبح از پهلوی من
یار وحشی طبع و من معتاد الفت چون کنم
آفت من خوی او شد محنت او خوی من
چند می نازی فلک با ماه نو چندین مناز
[...]
چون به من نوبت رساند بخت فرصت جوی من
حسبته لله دست رد منه بر روی من
می زند از گریه موج خوشدلی ابروی من
آب چون شمشیر جوهر می شود در جوی من
خاک راهم، لیک از من چرخ باشد در حساب
می شود باریک دریا چون رسد در جوی من
دشمن خود را خجل کردن نه از مردانگی است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.