قطران تبریزی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - در مدح شاه ابوالخلیل جعفر
گر بگرداند ز مهر تو زمانی رأی رای
باشد از غم روز و شب جان وی اندر وای وای
منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۹ - در مدح خواجه طاهر
بینی آن بیجاده عارض لعبت حمری قبای
سنبلش چون پر طوطی، روی چون فر همای
جعد پرده پرده در هم همچو چتر آبنوس
زلف حلقه حلقه، برهم، همچو مشک اندوده نای
دل، جراحت کردش آن زلفین و چون زلفینش را
[...]
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۶ - در مدح احمد عارف زرگر گوید که به حج رفت از بلخ و حج نیافت
ای ز عشق دین سوی بیتالحرام آورده رای
کرده در دل رنجهای تن گداز جانگزای
تن سپر کرده به پیش تیغهای جان سپر
سر فدا کرده به پیش نیزههای سرگرای
گه تمامی داده مایهٔ آب دستت را فلک
[...]
سنایی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - ترکیب بند در مدح مکینالدین
آنکه مر صدر عرب را اوست اکنون کدخدای
آنکه مر اهل عجم را اوست حالی رهنمای
هست هم خلق کسی کز مهر او آمد به دست
هست هم نام کسی کز بهر او دارد به پای
هشت خلد و هفت کوکب شش جهات و پنج حس
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱۳
ای به خورد و خواب قانع همچو حیوان از غذای
یک نفس زین چارچوبِ طبعِ حیوانی برآی
آدمی مانی ولیکن آدمی سیرت نه ای
دیو پیکر نیستی اما که هستی دیو رای
خود گرفتم باصره ت را قفل حیرت بستهاند
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱۶
غم نخواهم خورد گر دنیا سرآید گو سرآی
مطربا خوش میزن و خوش میخور و خوش میسرای
عمر باقی چیست نقدالوقت را دریافتن
کس نخواهد ماند جاویدان درین فانی سرای
پایمردی تا به دست آری منه سر بر زمین
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۵۵ - وله ایضاً در مدح امیر مولای بیگ
حبذا بختی که ناگه گشت ما را رهنمای
بر در نوئین اعظم سرور فرخنده رای
خسرو عادل امیر شهنشان مولای بیگ
حارس ملک شهنشه حامی دین خدای
آنکه سیمرغ فلک از بیم تیر عدل او
[...]
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۸
تا بعقل ورای خود در راه تو ننهیم پای
طفل بی تدبیر باشد در ره تو عقل و رای
عاشق ثابت قدم را بر سر کوی تو هست
ملک شاهان زیر دست وچرخ گردان زیر پای
عاشق روی ترا دنیا نگر داند بخود
[...]
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۱
ای بکویت عاشقان رانور رویت رهنمای
همچو شادی دوستان را انده تو دلگشای
خاک درگاه تو چون باد بهاری مشک بوی
آتش عشق تو همچون آب حیوان جان فزای
شور بختی را که با تلخی اندوهت خوشست
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۴
چند باشم چشم بر در، گوش بر آواز پای
روزی از راه ترحم بر من بیدل درآی
گرچه برجا مانده ام در کنج هجر از ضعف تن
چون رسد آواز پایت برجهم بیخود ز جای
تا تو نگشادی در غمخانه ام نگشاد بخت
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - منظوم شد این وقت توجه به مدینه
یک طرف بانگ حدی یک جانب آواز درای
از گران جانی بود آن را که ماند دل به جای
ناقه چون ذکر حبیب و منزل او بشنود
گرچه باشد در گرانی کوه گردد بادپای
لیلی اندر حی چو گل بگشاد گویی پیرهن
[...]
سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۲۷۶ - قفل گر
با نگار قفل گر گفتم دکان خود نمای
در جوابم گفت قفل من بود مشکل گشای
خالد نقشبندی » ترکیب بند
چون مَنَش بیخود کن از ذوق حُدا بهر خدای
دل ز جا شد تا به کی محمِل نمیجنبد زجای؟
گوش بر بانگ حُدا، جان سوی جانان رهنورد
تن به خاکِ شام و دل با یاد «یثرب» در هوای
مهبط وحی خدا و مشرقِ نور هدی
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲۲ - در مدح شاهنشاه ماضی محمدشاه غازی طاب الله ثراه گوید
سرو سیمین مرا از چوب خونین گشت پای
سرو گو با پای چوبین در چمن زین پس میای
سرو من ماه زمین بد زان شدش پا بر فلک
تا ز نیکویی زند ماه فلک را پشت پای
ماه من شد در محاق و سرو من از پا نشست
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » آیینۀ عبرت » بخش دوم - از اتابکان فارس تا نادرشاه افشار
و اندر آن هنگام شد رایات تیموری بهپای
ملک ایران را به چنگ آورد از نیروی رای
شام و آن ساحات را بستد به تیغ جانگزای
وندر آنساماننماند از مرد و زن یکتن بهجای
پس به سوی هند شد و آن ملک را بستد ز رای
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » آیینۀ عبرت » بخش دوم - از اتابکان فارس تا نادرشاه افشار
در رواج دین همی کوشید شاه پارسای
زان به تدبیرش موافق بود تقدیر خدای
شد پیاده سوی طوس آن پادشاه پاکرای
هم در آن ره ساخت بهر کاروان چندین سرای
نیز در مازندران چندین اساس دیرپای
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » آیینۀ عبرت » بخش دوم - از اتابکان فارس تا نادرشاه افشار
شد سپهسالار آن لشکر به توفیق خدای
هم حصار طوس را بگرفت از تدبیر و رای