گنجور

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۲۵ - در مدح ضیاء الدین عراق وزیر

 

ای وزیر عالم و عادل ، ضیاء الدین عراق

نیست مانند تو در صدر خراسان و عراق

عاقبت ملک عراق را آید بزیر کلک تو

خود بدین معنی نهادستند نام تو عراق

خانه ملت بتأیید تو مرفوع العماد

[...]

وطواط
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۹

 

گر نبودی ماه را بر آسمان هر مه محاق

ماه خواندندی تو را خلق زمین بر اتفاق

آسمان از دیده من در حسد باشد که هست

از جمال تو مراد در دیده ماه بی محاق

ماه اگر بر آسمان باشد من اینک بر زمین

[...]

ادیب صابر
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٣٣

 

مدتی گردون دونم خسته و آزرده داشت

از فراق افضل آفاق و یار اشتیاق

آفتاب ملک و ملت آنکه تا باشد جهان

جفت او ننشیند اندر سایه این سبز طاق

فخر آل مصطفی سید علاء الملک آنک

[...]

ابن یمین
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۹

 

میل شکل ابرویت دارم درین فیروزه طاق

با قد خم گشته طاقم زیر این نیلی رواق

هر قدح کز ساقی دورم رسد دور از لب

گرچه شهد ناب باشد زهرم آید در مذاق

برقی از سرمنزل لیلی درخشیدن گرفت

[...]

جامی
 

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۲۳۵ - قوناق

 

دلبر قوناق دلالم بود در شهر طاق

عاشقان را کرده است امروز سودایش فراق

سیدای نسفی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۰ - سوز عطش

 

چون شه ملک حجاز آمد سوی ملک عراق

پر نوا و شور شد از رفتنش این نه رواق

رایت منصوریش افتاد و، شد مغلوب کفر

رفتش از کف اختیار و، طاقتش آمد به طاق

از جفا سنگین دلان بستن بروی راه آب

[...]

ترکی شیرازی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۰ - در استغاثه به حضرت امام زمان ارواح العالمین له الفداء

 

در جهان هر وقعه معظم که افتد اتفاق

طعم راحت مردمان را تلخ سازد بر مذاق

جان کشد از الفت تن ناله هذا فراق

از فتور هر علامت در ظهور اشتیاق

صامت بروجردی
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش اول - از کیومرث تا سربداران

 

وان امیران خراسان و بزرگان عراق

ملک را دریافتند از فر عدل و اتفاق

مملکت را آل سامان باز جستند از وفاق

وز دهش محمود غازی یافت از شاهان سباق

نیز خود ویران و بی‌بنیان شد از کبر و نفاق

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش اول - از کیومرث تا سربداران

 

در دل چنگیزیان زان پس پدید آمد نفاق

تا ز کفشان شد برون شیراز و کرمان و عراق

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode