قطران تبریزی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - مسمط در مدح امیر شمس الدین
مرا چونانکه پذرفتی رهاندی
ز رنج راه و کوه و دشت و هامون
منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۱ - در مدح علیبن محمد
شبی گیسو فروهشته به دامن
پلاسین معجر و قیرینه گرزن
بکردار زنی زنگی که هرشب
بزاید کودکی بلغاری آن زن
کنون شویش بمرد و گشت فرتوت
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۴۹
لقد نالت بک الایام فخرا
و طال علی عداک ید الزمان
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۵۰
فنجمک طالع فی المجد جدا
و نحسک نازح و السعد دان
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۵۰
تری فی الیوم ما طرقت بلیل
فلم ار مثلکم ماضی الجنان
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۵ - در شکایت و عزلت و تخلص به نعت پیامبر بزرگوار
ضماندار سلامت شد دل من
که دار الملک عزلت ساخت مسکن
امل چون صبح کاذب گشت کم عمر
چو صبح صادقم دل گشت روشن
به وحدت رستم از غرقاب وحشت
[...]
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۸ - حکایت کردن شاپور از شیرین و شبدیز
همه اقلیم ارّان تا به ارمَن
مقرر گشته بر فرمان آن زن
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۴ - گریختن شیرین از نزد مهین بانو به مداین
چو مهر آمد برون از چاه بیژن
شد از نورش جهان را دیده روشن
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۴ - زاری کردن فرهاد از عشق شیرین
چنان درمیرمید از دوست و دشمن
که جادو از سپند و دیو از آهن
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۶ - تنها ماندن شیرین و زاری کردن وی
و گر آتش نهای ای صبح روشن
چرا نآیی برون بیسنگ و آهن؟
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰۹ - گفتن چهل قصه از کلیله و دمنه با چهل نکته
چنان کز دیو و دزد آن پارسا مرد
زن و نجار و پدرزن
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰۹ - گفتن چهل قصه از کلیله و دمنه با چهل نکته
کزین غفلت دل خر خورد روباه
زاهد نسیه اندیش و کوزه شهد و روغن
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۹ - اندرز و ختم کتاب
اگر شیری غریبان را میفکن
غریبان را سگان باشند دشمن
عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۱۰) حکایت آن مجنون که تب داشت
یکی پرسید ازان مجنون که تب داشت
که تب میگیردت مجنون عجب داشت
جوابش داد آن شوریده مجنون
که گر میرم کراگیرد تب اکنون
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » بسم الله الرحمن الرحیم
جهان از نور ذات او مزیّن
صفات از ذات او پیوسته روشن
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت فاروق رضی الله عنه
چراغش کرده شرق و غرب روشن
که نه شرقیست ونه غربیش روغن
عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
نجنبید از برای ملک یک زن
ز مردان این چنین بنمای یک تن
عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۸) حکایت جوان صاحب معرفت وبهشت و لقای حق تعالی
جوانی در میان آید مزیَّن
بگرد او هزاران مقرعه زن
عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۷) حکایت گبر که پُل ساخت
بخواندش گفت پیری تو ولیکن
گمانم آن که هستی خصم مومن
عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۹) حکایت شیخ ابوالقاسم همدانی
بر آتش دید دیگ پر ز روغن
که میجوشید چون دریای کف زن