فردوسی » شاهنامه » پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود » بخش ۱۰
که شاید به مشکوی زرین ما
بداند پرستیدن آیین ما
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۶۷ - دعوت کوش مردم را به پرستش خویش
وزآن پس چنان بد که آیین ما
شما نیک دانید و هم دین ما
سنایی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - ترکیب بند موشح در مدح خواجه امام محمد بن محمد
آتش عشق بتی برد آبروی دین ما
سجدهٔ سوداییان برداشت از آیین ما
لن ترانی نقش کرد از نار بر اطراف روی
لاابالی داغ کرد از کبر بر تمکین ما
شربت عشقش هنی کردست بر ما عیش تلخ
[...]
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۲۴ - پاسخ نامه دارا از جانب اسکندر
به راه نیاکان پیشین ما
که بودند پیغمبر دین ما
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۱ - المقاله الحادی عشر
بدانستیم بیشبهت یقین ما
که خوش خواهیم بودن بعد ازین ما
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۴ - در آنچه شریعت و حقیقت مراد یکی است
بیان خواهیم کردن بیش از این ما
نه در صورت که در عین الیقین ما
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۴ - در آنچه شریعت و حقیقت مراد یکی است
بیان خواهم کرد بیش از این ما
نه در صورت که در عین الیقین ما
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۳
هر نفس آئینه ای از غیب بنماید به ما
گر نظر داری ببین آئینهٔ گیتی نما
این چنین علم شریفی می کنم تعلیم تو
ذوق اگر خواهی قدم نه سوی درویشان ما
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳
ای روز و شب خیال رخت همنشین ما
جاوید باد عشق جمالت قرین ما
آن دم که بود نقش وجودم عدم هنوز
مهر تو بود مونس جان حزین ما
ما سجده پیش قبله روی تو می کنیم
[...]
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰
ای پرتو جمال تو نورالیقین ما
گیسوی عنبرین تو حبل المتین ما
افسون غمزه تو دلم را ز ره ببرد
چشمت برهزنی شده سحر مبین ما
ز ابرو و غمزه چشم تو چون ترک فتنه جو
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۸
از بس سترد گرد ملال از جبین ما
در زیر خاک ماند چو دام آستین ما
چشم ستاره جوهر آزار ما نداشت
روزی که بود باده لعلی نگین ما
از اضطراب ما دل سنگ آب می شود
[...]
سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹
غنچه خسبی باشد از سیر چمن آئین ما
بر سر ما بس بود شاخ گل بالین ما
پای خواب آلود ما در زیر دامن سرمه گشت
کوه در فریاد شد چون کبک از تمکین ما
عکس ما آئینه ها را کرد باغ دلگشا
[...]