حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵
همین که از برم آن سرو نازنین برخاست
ز اندرون دلم آه آتشین برخاست
ز هر کجا که به جای دگر به طالع سعد
نزول کرد قیامت از آن زمین برخاست
نمود از طرف برقع آفتاب جمال
[...]
امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲
چو سبزه ترت از برگ یاسمین برخاست
هزار فتنه بقصد دل از کمین برخاست
دلم خیال دهانت چو در ضمیر آورد
خروش بیخودی از عقل خرده بین برخاست
چو غنچه روی نمود از نقاب زنگاری
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۵۷ - مشورت کردن پدر ریا با ریا در خواستگاری کردن وی از برای عیینه
این سخن گفت و از زمین برخاست
غضب آمیز و خشمگین برخاست
شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳
بسم نبود که زلفت بقصد دین برخاست
سپاه خط تو هم ناگه از کمین برخاست
ز بس که موی میان تو در خیال من است
چو نال شد تن از او ناله حزین برخاست
به اعتدال قد دلربای تو نرسید
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵
به عزم رقص چو آن فتنه زمین برخاست
بر آسمان ز لب غیبافرین برخاست
به بزم شعلهٔ ناز بتان جلوه فروش
فرو نشست چو آن سرو نازنین برخاست
فکار گشت ز بس آفرین لب گردون
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶
چو دل فتاد ز پا، غمزهاش ز کین برخاست
چو زخم خورده که خونریزیش از کمین برخاست
ز ناامیدی همصحبتان او خجلم
که از نشستنم آن سرو نازنین برخاست
به خواب اگر نه شهیدی گرفت دامانش
[...]
طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹
زدی بتیغم و از جبهه تو چین برخاست
باین خوشم که ترا چینی از جبین برخاست
نشست بر رخ گلها زرشگ گرد ملال
چو سنبل ترت از گرد یاسمین برخاست
مرا که ذوق اسیری کشد بصید گهی
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۵
بطرف باغ هر آن سرو کز زمین برخاست
بیاد قامت آن یار نازنین برخاست
شمیم طرهٔ پرچین او بسی خوشتر
از آن نسیم بود کز سواد چین برخاست
کسی نشست ببزم وصال با جانان
[...]