سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۴۰ - اندر بیان ظلومی و جهولی انسان کما قالاللّٰه تعالی: وحملها الانسان انّه کان ظلوما جهولا
چه حدیثست هرچه پیش آید
همه از ظلم و جهل خویش آید
عطار » مختارنامه » باب شانزدهم: در عزلت و اندوه و درد وصبر گزیدن » شمارهٔ ۲۱
هر روز مرا غمی دگر پیش آید
کان غم ز غم همه جهان بیش آید
گر دل به چنین صبر نه درویش آید
تسلیم کند آخر و با خویش آید
عطار » اسرارنامه » بخش چهارم » بخش ۱ - المقالة الرابعه
دگر ره پردهای در پیش آید
خودی در بی خودی با خویش آید
عطار » اسرارنامه » بخش هفتم » بخش ۹ - الحکایه و التمثیل
مرا بار غمی کان پیش آید
ز دست نفس کافر کیش آید
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۸۶
بیگانگی ات چو با دل خویش آید
هر جای که مرهمی زنی نیش آید
صد زخم خوری به تیغ بر تن به از آنک
یک زخم زتو بر دل درویش آید
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۰۳ - در بیان آنکه در مخلوقات و مصنوعات آدمی است که مختار است و باقی مجبوراند اختیاری ندارند. چنانکه آتش قادر نیست که گرمی نکند و آب نتواند که تری نکند و آفتاب نتواند که روشنی ندهد. پس آدمی در محل حساب از آن است که مختار است و بربد و نیک قادر است. و اگر گوید مجبور و قادر نیستم خلاف میگوید زیرا پشیمانی او بر کار کرده مکذب دعوی اوست
گر ترا درد و رنج پیش آید
وز پی ذوق نوش نیش آید
اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۳
چون خیل غم تو در دل ریش آید
بر سینه ز درد و غصه صد نیش آید
خونریز غمت چو مرد میدان طلبد
جز دیده کسی نیست که: تر پیش آید
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۰۶ - دوبیتی
مرا چو یاد ز یار و دیار خویش آید
هزار نالهٔ زار از درون ریش آید
نشسته در پس زانوی غربتم شب و روز
خدای داند ازین پس مرا چه پیش آید
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۳۳ - اشارت به تقسیم حیرت محمود و مذموم
در بیابان دو ره چو پیش آید
که یکی زان دو کعبه را شاید
حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۱۹
هرکجا پا نهم به نیش آید
می روم تا دگر چه پیش آید