فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷ - کاوهٔ آهنگر و درفش کاویانی و ساخته شدن گرز گاوسر
که اندر شب تیره خورشید بود
جهان را ازو دل پرامید بود
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱ - آغاز داستان
جهاندار کسری چو خورشید بود
جهان را ازو بیم و امید بود
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۴۳ - خواندن نصیحت نامه نوش زاد بن جمشید
پدرمان که پرمایه جمشید بود
به بالین من خفته چون بید بود
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۸۱ - صفت جنگ کردن خورشید
یکی مرد بد دوست خورشید بود
فراوان به خورشیدش امید بود
ایرانشان » بهمننامه » داستان اندر لشکر آراستن شاه بهمن به رزم فرامرز به کین اسفندیار » بخش ۱۷ - آمدن شاه بهمن به سیستان و حصار دادن سیستان
دو مرکب که بازان و خورشید بود
همی داشت از بهر امید بود
ایرانشان » بهمننامه » داستان اندر لشکر آراستن شاه بهمن به رزم فرامرز به کین اسفندیار » بخش ۲۴ - گریختن زال و خورشید به زیر زمین و در آمدن شاه بهمن به سیستان
یکی برزگر یار خورشید بود
فراوان به خورشیدش امید بود
ایرانشان » بهمننامه » باز آمدن بهمن از هند به ایران و رها کردن زال و دختران رستم از بند » بخش ۱۷ - آگاه شدن برزین آذر از آمدن دیو زوش و آوردن برزین لشکر به تیسفون
درفشش به کردار خورشید بود
سپه را بدو پشت و امید بود
عطار » وصلت نامه » بخش ۱۳ - شرحی از حکایت سلطان محمود با شیخ لقمان سرخسی
جان او پرگوهر توحید بود
از ره تحقیق بیتقلید بود
عطار » اشترنامه » بخش ۲۷ - رسیدن سالك وصول با پرده ششم
یک تتق مانندهٔ خورشید بود
روشنی مانندهٔ ناهید بود
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۰
آن را که دلش خانهٔ توحید بود
در کون و مکان طالبِ تجرید بود
وآن را که شب و روز بود بر درِ او
شبها همه قدر و روزها عید بود
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۲۰۲
آن را که دلش خانهٔ توحید بود
در کون و مکان طالب تجرید بود
او را که شب و روز بود بر در او
شبها همه قدر و روزها عید بود
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۶۸ - وله ایضا
قدری شراب از رضیّ الّدین بخواستم
میداد وعده مدّتهای مدید بود
ناگاه دوش وعدة خود را وفا نمود
والحق ز خرّمی شب من روز عید بود
دیدم غلامکی و یکی ظرف مختصر
[...]
سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۱۸ - حکایت حاتم اصم
همه ضعف و خاموشیش کید بود
مگس قند پنداشتش قید بود
اوحدی » جام جم » بخش ۱۱۹ - در ذکر معاد و تجرد کلی
نفس اگر پاک و گر پلید بود
منزل هر یکی پدید بود
فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۶
شوخی که گلش بهار امید بود
با تنباکوش الفت جاوید بود
هم عارض خورشید بپوشد از ناز
ز آن ابر که خانهزاد خورشید بود
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۱
چو حسن سبز تمنای اهل دید بود
مباش گو به چمن گل چو سرو و بید بود
به بزم شوق، پی آب خوردن دل ما
سفال سبز به از چینی سفید بود
فلک چگونه گشاید دری به روی کسی
[...]
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۳۱۰
از نور رخت، سها چو خورشید بود
آن کش تو نه ای امید، نومید بود
تو عین بقا و دیگران محض فنا
هرکی به تو زنده گشت، جاوید بود
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۳۱۱
دل را به دعای تو صد امید بود
با لطف تو چشم ثمر از بید بود
گر پیروی تو میکنم، معذورم
شک نیست که صبح، پیر خورشید بود
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۲
امشب که در چمن ز قدومش نوید بود
خلوتسرای غنچه گلستان عید بود
دیدیم در چمن عجب آیین اتّحاد
گل داشت ز خم کاری و بلبل شهید بود
یک عمر در میانة ما و نگاه دوست
[...]