اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
»
شمارهٔ ۱۰
آن را که دلش خانهٔ توحید بود
در کون و مکان طالبِ تجرید بود
وآن را که شب و روز بود بر درِ او
شبها همه قدر و روزها عید بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن را که دلش خانهٔ توحید بود
در کون و مکان طالب تجرید بود
او را که شب و روز بود بر در او
شبها همه قدر و روزها عید بود
شوخی که گلش بهار امید بود
با تنباکوش الفت جاوید بود
هم عارض خورشید بپوشد از ناز
ز آن ابر که خانهزاد خورشید بود
از نور رخت، سها چو خورشید بود
آن کش تو نه ای امید، نومید بود
تو عین بقا و دیگران محض فنا
هرکی به تو زنده گشت، جاوید بود
ای آنکه غم تو عیش جاوید بود
جاوید، نوید وصلت امّید بود
فرماندهی کشور خوبی از توست
بازیگر میدان تو، خورشید بود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.