فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۴
اگر جنگ دریا کنی خون شود
از آوای تو کوه هامون شود
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۶
چو کدبانو از شهر بیرون شود
بدان جشن خرم به هامون شود
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۹ - داستان کسری با بوزرجمهر
که بیلشکر گشن بیرون شود
دل دوستداران پر از خون شود
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱۱ - سخن پرسیدن موبد ازکسری
کزان آرزو دل پراز خون شود
که خواهد که زاندازه بیرون شود
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۹
ازو گر پذیری بافزون شود
دل از ناسپاسی پرازخون شود
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیخسرو شصت سال بود » بخش ۲
مرا این سخن پیش بیرون شود
ز جنگ یلان کوه هامون شود
عنصرالمعالی » قابوسنامه » باب یازدهم: اندر ترتیب شراب خوردن و شرایط آن
که پازهر زهرست کهافزون شود
کز اندازهٔ خویش بیرون شود
عمعق بخاری » دیوان اشعار » مقطعات و اشعار پراکنده » شمارهٔ ۱۷
مردم چشمم چو مرکز پلک چون برهون شود
مرکز و برهون ز عشقت هر شبی گلگون شود
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۵ - افتادن شهریار در طلسم عنبر دز گوید
از آن در همی خواست بیرون شود
از آن کوه سر سوی هامون شود
امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۳۵
ای خداوندی که گر عزم تو بر گردون شود
قطب گردون پیش عزم تو سزد گر دون شود
چنبر گردون گردان جمله بگشاید زهم
گر غبار پای اسبان تو بر گردون شود
گرچه اَفْریدون به افسون جادوان را بند کرد
[...]
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۳۸ - خواستگاری آتبین دختر طیهور را
بکاهد همی گاه و افزون شود
جهان هر زمانی دگرگون شود
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۳۸ - خواستگاری آتبین دختر طیهور را
به دستوری شاه بیرون شود
نداند کز این ننگ خود چون شود
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷
هر زمان از عشقت ای دلبر دل من خون شود
قطرهها گردد ز راه دیدگان بیرون شود
گر ز بی صبری بگویم راز دل با سنگ و روی
روی را تن آب گردد سنگ را دل خون شود
ز آتش و درد فراقت این نباشد بس عجب
[...]
وطواط » ترجیعات » شمارهٔ ۴ - نیز در مدح اتسز
آنگه که صحن معرکه درای خون شد
در دست مرگ جان دلیران زبون شود
خون در رگ مبارز پیکار بفسرد
جان در تن مقاتل غدار خون شود
زان بر فراخته شده رایات کارزار
[...]
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳ - لغز از مهستی
آن دزد چون بود که به خانه درون شود
خانه ز بیم دزد ز روزن برون شود
خانه روان و دزد طلبکار خانگی
چون خانه رفت خانگی او را زبون شود
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴
آخر زمان که طبع حکیمان نگون شود
سه صد حکیم مر جلبی را زبون شود
آن دزد دام دان که طلبکار ماهی است
و آن خانه آب دان که ز روزن برون شود
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۳۶ - رسیدن اسکندر به حد شمال و بستن سد یاجوج
چو از سیرت ما دگرگون شود
ز پرگار ما زود بیرون شود