×
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
بدو گفت ای مرا چون چشم روشن
به مهر اندر بپوش از صبر جوشن
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۱ - یمدح السلطان الاعظم مالک رقاب الامم سلطان سلاطین العالم یمین الدّولة و امین الملّة کهف الإسلام و المسلمین ابا الحارث بهرامشاهبن مسعود نوّر اللّٰه مضجعه
ملک را جزم و عزم او جوشن
راز چون روز پیش او روشن
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت مرتضی رضی الله عنه
ازان چون روی بودش پشت جوشن
که بر بستش بدان اندام روشن
عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او
سپاهی موج زن از تیغ و جوشن
جهان از تیغ و جوشن گشته روشن
عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان
چو ناگه تیغ زد خورشید روشن
جهان در سر فگند از نور جوشن
عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ
دلم بر دوش زد زین سوز جوشن
ندیدم یک شبت چون روز روشن
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۶۹۰
در عرضگه سپاهت ای شاه ز من
حقّا که بچشم خویش دیدم روشن
از حلقة نعلها زمین زیر زره
وز صفحۀ تیغها هوا در جوشن
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹۸ - مصاف اول غازی ملک با لشکر دهلی به باد حملهای زیر و زبر کردن چنان لشکر
ز صیقلهای صفها، یافت جوشن
که فتح از غیبهایش گشت روشن