اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۲۵۴
جز بادهٔ نیستی دلا نوش مکن
جز سلسلهٔ نیاز در گوش مکن
روزی که به همّت ز فلک برگذری
بیچارگی خویش فراموش مکن
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۲۱
جز بادهٔ نیستی دلا نوش مکن
جز سلسلهٔ نیاز در گوش مکن
روزی که به همت از فلک برگذری
بیچارگی خویش فراموش مکن
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۳۳
زنهار حدیث عشق در گوش مکن
با یار دگر دست در آغوش مکن
تا بندگی ات به جان و دل بخریدیم
ما را تو به خیره خیره در کوش مکن
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۸۰
جانا سخنان خصم در گوش مکن
پند من مستمند بنیوش مکن
برخاسته ای به خون شهری زن و مرد
بنشین، بشنو، باش تو خاموش مکن
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه » شمارهٔ ۳۰
از دست اجل هیچ قدح نوش مکن
وین عشوهٔ روزگار در گوش مکن
ارواح گذشتگان تو را می گویند
کای صدر اجل اجل فراموش مکن
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۵۱
جز جام جلالت اجل نوش مکن
جز نغمهٔ عشق کبریا گوش مکن
در کان عقیق فقر عشرت نقد است
می میخور و قصهٔ پرندوش مکن
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۷۶
دیدم رویت بتا تو روپوش مکن
پنهانی ما تو بادهها نوش مکن
هر چند دراز کرده بد گوی زبان
ای چشم و چراغ عاشقان گوش مکن
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۶۹ - در بیان آنکه هر کرا در این عالم کار تمام نشد با وجود چندین آلت که حق تعالی بوی داده است بعد از آنکه آلتش نماند از او چه کار خواهد آمدن نه در قرآن میفرماید که و من کان فی هذه اعمی فهو فی الآخرة اعمی. و در تقریر آنکه در افواه است که چون مرید شیخی شدی بعد از او نشاید شیخی دیگر گرفتن این سخن نزد اولیاء و اهل تحقیق خطاست.
باطل است این سخن بگوش مکن
این چنین زهر و نیش نوش مکن
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۶۱ - در بیان آنکه معجز اکبر، سخن اولیاست، زیرا در معجزهها و کراماتها سحر و جادوی و سیمیا گنجد و ساحران جنس معجزه بسیار مینمایند. همچنین ضمایر را که کرامات اولیاست رمّالان و کاهنان و جوزبازان و پریزدگان میگویند، اما در سخن ایشان هیچ از اینها نمیگنجد
بهر ناقابلی خموش مکن
ترک این خمر و جام و نوش مکن
اوحدی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - وله ایضا
ای دلم برده، مرا بیدل و بیهوش مکن
کار دل سهل بود، عهد فراموش مکن
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۸ - حکایت پیر آزاده با جوان محتشم زاده
از من این نکته فراموش مکن
مدحت مدحگران گوش مکن
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۹
در وادی عشق، شعله خس پوش مکن
از زمزمه ی شوق فراموش مکن
بانگ خضر از برای گمراهی توست
گر گوش تو آواز کند، گوش مکن
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۶۲۰
زلف شبرنگ، پریشان بر و دوش مکن
خویش را بیهده چون کعبه سیه پوش مکن
تا ز قانون طرب، دست نشویی در بزم
رود اشکم چو درآید به صدا، گوش مکن
بوی شیر از لب چون لعل ترت می آید
[...]
سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۷۵ - واسوخت
ناله اهل غرض ای مه من گوش مکن
سایه خویش به این قوم هماغوش مکن
باده خیره نگاهان هوس نوش مکن
با چنین طایفه چون شیشه می جوش مکن
نرگس خویش تو از سرمه سیه پوش مکن
[...]
حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۲۰۷
زهرم به قدح دهی که می نوش مکن
در آتشم افکنی که هان جوش مکن
باری چو ز خون عاشقان می نوشی
این لخت کباب را فراموش مکن
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۰
ای دوست! چراغ مهر خاموش مکن
حرف غرض آمیز کسان گوش مکن
اکنون که شکفت غنچه ی باغ رخت
حق نفس مرا فراموش مکن
ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۶ - داستان دو موش
گفت این حرف ها تو گوش مکن
گوش بر حرف پیر موش مکن
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳۳
طوفان می نسیان از این نوش مکن
فحش عرب و حرف عجم گوش مکن
خواهی چو صلاح حال مستقبل را
ایام گذشته را فراموش مکن