میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳۹- سورة الزمر- مکیة » ۱ - النوبة الثالثة
زهری که بیاد تو خورم نوش آید
دیوانه ترا بیند و با هوش آید
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳۹- سورة الزمر- مکیة » ۱ - النوبة الثالثة
زهری که بیاد تو خورم نوش آید
دیوانه ترا بیند و با هوش آید
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷
دل سرمست من آن نیست که باهوش آید
مگر آن لحظه کش آواز تو در گوش آید
رخت این آتش سوزنده که در سینه نهاد
عجب از دیگ هوس نیست که در جوش آید
بجز آن کایم و در پای غلامان افتم
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۵۲ - در تاثیر پرورش و وخامت عاقبت خود رویی
ز تفش سنگ در خروش آید
آهن از تاب او به جوش آید
عرفی » رباعیها » رباعی شمارهٔ ۱۰۳
آن کس که لوای عشق بر دوش آید
با نیستی ابد هم آغوش آید
گر صور دمند و گر مسیحا آرند
این کشته نه مستی ست که با هوش آید
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۹۶
ز هر نوا دل عشاق کی به جوش آید
ز عندلیب مگر نالهای به گوش آید
چنان فسرده ز بیگانگی نگردیده است
که خونم از نگه آشنا به جوش آید
فغان من ز محرک غنی بود، ورنه
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۰۶
خوشا دردی که هر مو بر تن من در خروش آید
به هر پهلو که غلطم ناله زخمی به گوش آید
به بزم عیش نتوان دید خالی جای جانان را
چو بینم شیشه ای خالی ز می خونم به جوش آید
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۸
ز عکست آینه، چون آب در خروش آید
ز چهره تو قدح، همچو می بجوش آید
ز شوق اینکه خرامی چو سرو در بازار
گل از بهشت بدکان گل فروش آید
ز ناتوانی خویشم غمی که هست، اینست:
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۰
شور خندیدن گل چون به سر جوش آید
یادم از قهقههٔ آن بت می نوش آید
غافل از نالهٔ حیرت زدگانی هیهات
چه فغانها که به گوش از لب خاموش آید
غم درویش نشانید به خاکم چو خدنگ
[...]
یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۱۲ - به یکی از یاران دیرین نگاشته
سرها تا پا زبان شود گوش آید
زافسانه کیهان کر و خاموش آید
قاآنی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶
چونست که اسماعیل هرگه به خروش آید
هشیار رود از هوش بی هوش به هوش آید
سر تا به قدم مردم از وجد به رقص آیند
آواز دلاویزش هرگه که به گوش آید
از نغمه لب نوشش صد نیش زند بر دل
[...]
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۳ - در وفات حضرت یوسف(ع)
گذار تا دگر از ضعف در خروش آید
ز هوش رفته حسینم دمی به هوش آید
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۴ - در بیان قیامت و گریز به مصیبت
ز آفتاب بسر مغزها به جوش آید
بالتهاب زمین قلب در خروش آید
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸ - سبب بنای زندان
رود از هوش و چون بههوش آید
از سر درد در خروش آید