مگر کاین آتشت بی‌دود گردد

وبال اخترت مسعود گردد

بودی که ز خود نبود گردد

شایستهٔ وصل زود گردد

چوبی که فنا نگردد از خود

ممکن نبود که عود گردد

این کار شگرف در طریقت

[...]

چو مرد آنجایگه نابود گردد

زیانش جمله آنجا سود گردد

اگر صد قرن دیگر زود گردد

چو از دود‌ی‌ست هم در دود گردد

چو صاحب شرع ز تو خوشنود گردد

زیانهای تو یکسر سود گردد

توجه ز آن کین صورنا بود گردد

زیانت جملگی با سود گردد

ز عشق شمع او نابود گردد

زیانش جملگی با سود گردد

ز جود او تنش نابود گردد

زیانش آخرین خود سود گردد

اگر نابود گردد بود گردد

عدم گر باشد او، موجود گردد

گر راجع شود موجود گردد

خود آن نابود مطلق بود گردد