شنو زان مسئله کوهست غامض
کسی فهمد که بر ذوق است فایض
بود باقی تو گو اعیان ثابت
بمعدومیت از برهان ثابت
الا با آن تجلییی که از حق
باسم نور بر وی شد محقق
وجود اندر صور او راست ظاهر
باحکامش ظهور اندر مظاهر
بروز او و آثار شدیدش
شود در صورت خلق جدیدش
شود ظاهر بهر آنی ز آنات
از و در صورت آثار و علامات
بزاید آنچه پذرفته تعین
بانحضرت وجود با تمکن
الا با آنکه بالاصل است معدوم
بقایش در عدم بالاصل معلوم
چو رجحان وجودش را دوامی
نباشد گرچه دارد شأن و نامی
نباشد بر عدم گر خود دوامش
شود راجح وجود اندر مقامش
گر راجع شود موجود گردد
خود آن نابود مطلق بود گردد
چنین رجحانی او را نیست اصلا
بود پس بر عدم باقی و برجا
خود این امریست ذوقی نزد جمهور
بود از عقل و برهان و بیان دور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.