گنجور

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۳۳ - جواب دادن حورزاد جمشید را

 

ملک سوی وثاق خویشتن رفت

ز ملک مصر تا بیت الحزن رفت

سلمان ساوجی
 

جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۶ - در بی وفایی عالم و سرعت زوال حیات فانی

 

او نیز به جای خویشتن رفت

زین تنگ قفس سوی چمن رفت

جامی
 

کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - تعریف قحط دکن

 

چنان آسان سوی لب جان زتن رفت

که گفتی از زبان بر دل سخن رفت

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹۹

 

از ناخن دخل آنچه به رخسار سخن رفت

از کاوش غم بر دل بی کینه من رفت

زنهار خمش باش که چون خامه درین بزم

کم عمر شد آن کس که به دنبال سخن رفت

فریاد که گلبانگ پریشان من آخر

[...]

صائب تبریزی
 

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۵۱ - دیدن رام نقش پای راون و نقش پای سیتا را

 

به زاری آنچنان از خویشتن رفت

که گویی مرغ روحش از بدن رفت

ملا مسیح
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۵

 

صبح از دل چاک‌که دراین باغ سخن رفت

کز جوش گل و لاله قیامت به چمن رفت

آن مطلب نایاب‌که هرگز نتوان یافت

دامان‌ گلی بود که دوش از کف من رفت

با بخت سیه‌، یاد شب عید ندارم

[...]

بیدل دهلوی
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۶

 

جهان رفت و جوانی و چمن رفت

گل نسرین و سرو و یاسمن رفت

پس از من دوستان گویند:«افسوس

که آخر فایز شیرین سخن رفت»

فایز