فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۱۳
برانوش نام و خردمند بود
زبان و روانش پر از بند بود
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد هجده سال بود » بخش ۳ - پادشاهی پیروز بیست و هفت سال بود
که پیروز را پاک فرزند بود
خردمند شاخی برومند بود
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی قباد چهل و سه سال بود » بخش ۱ - پادشاهی قباد چهل و سه سال بود
بدانگه کجا شاه در بند بود
به یزدان مرا سخت سوگند بود
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۷ - داستان طلخند و گو
هم آنکس که استاد طلخند بود
به فرزانگی هم خردمند بود
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۴۸
قلون را به توران دو فرزند بود
ز هر گونهای خویش و پیوند بود
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳
سپهدار ترکان به بیکند بود
بسی گرد او خویش و پیوند بود
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۲
سیاوش مرا خود چو فرزند بود
که با فر و با برز و اورند بود
قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸
تا کی ز فراق بر دلم بند بود
اندوه فراق بر دلم چند بود
آن دل که بدلبر آرزومند بود
در فرقت او چگونه خرسند بود
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۴ - پاسخ دادن برهمن و پذیرفتن برهمن کید هندی با جمله هندوستانیان،دین یزدان را از گفته فرامرز پور رستم
منور یکایک خداوند بود
که بی یارو بی مثل و مانند بود
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۶
چون بند تو بنده را همی پند بود
دربند تو بنده تو خرسند بود
لیکن پایش چه در خور بند بود
ور نیز بود غایت آن چند بود
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۷۳ - بازگشت به مغرب و کشتن قراطوس
قراطوس غمخواره در بند بود
به بند اندرون نیز خرسند بود
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹
چون دو زلفین تو کمند بود
شاید ار دل اسیر بند بود
گوییم صبر کن ز بهر خدا
آخر این صبر نیز چند بود
خواجه انصاف می بباید داد
[...]
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۴
آخر این آمدنم نزد تو تا چند بود
تا کی این شعبده و وعده و این بند بود
تا تو پنداری کاین خادم تو ... خصیست
که به آمد شد بیفایده خرسند بود
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۵۰ - ستایش علم و عالم و طلب علم
علم با کار سودمند بُوَد
علم بیکار پایبند بود
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۵۵ - اندر موعظت و نصیحت گوید
بیغرض پند همچو قند بُوَد
با غرض پند پای بند بُوَد