رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۸
هر باد، که از سوی بخارا به من آید
با بوی گل و مشک و نسیم سمن آید
بر هر زن و هر مرد، کجا بروزد آن باد
گویی: مگر آن باد همی از ختن آید
نی نی، ز ختن باد چنو خوش نوزد هیچ
[...]
ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۳۸
هر باد که از سوی بخارا به من آید
با بوی گل و مشک و نسیم سمن آید
بر هر زن و هر مرد کجا بروزد آن باد
گویی مگر آن باد همی از ختن آید
ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۳۹
نی نی ز ختن باد چنان خوش نوزد هیچ
کان باد همی از بر معشوق من آید
هر شب نگرانم به یمن تا تو بر آیی
زیرا که سهیلی و سهیل از یمن آید
کوشم که بپوشم صنما نام تو از خلق
[...]
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
بیابانش چو کاخ و گلشن آید
سرابش همچو دشت سوسن آید
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته » حکایت شمارهٔ ۱۱۳
هر باد کی از سوی بخارا بمن آید
زوبوی گل و مشک و نسیم سمن آید
برهرزن و هر مرد کجا بروزد آن باد
گوید مگر آن باد همی از ختن آید
نه نه زختن باد چنان خوش نوزد هیچ
[...]
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۸۸- سورة الغاشیة- مکیة » النوبة الثالثة
هر شب نگرانم بیمن تا تو بر آیی
زیرا که سهیلی و سهیل از یمن آید
کوشم که بپوشم صنما نام تو بر خلق
ز اوّل سخنی نام تو اندر دهن آید!
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت صدیق رضی الله عنه
کسی کاهن بصدقش مومن آید
دل خصمش چرا چون آهن آید
عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۱۳) حکایت عبدالله بن مسعود با کنیزک
که هر نیک و بدی کان از من آید
مرا ناکام غُلّ گردن آید
عطار » خسرونامه » بخش ۱ - بسم اللّه الرحمن الرحیم
عمل کان از من آید چون من آید
که از لاف و منی آبستن آید
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴
روزی که جفاهای تو بر یاد من آید
دل نوش کند غصه و از خویشتن آید
چون صفّ بلا، راست کنی از سر تسلیم
مرد آن بود آری، که نه کمتر ززن آید
گر تیغ بیالاید عشقت بمن این فخر
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۹
من گرد سر کوی تو از بهرتو گردم
بلبل ز پی گل بکنار چمن آید
بشکست دلم در شکن زلف مبادا
کز چشم بدی برشکن او شکن آید
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۶
گر دلبر من بر من آید
دل در بر و روح در تن آید
شبها ز هوا گرفته ام باز
وقت است که در نشیمن آید
ترسم که در انتظار رویش
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱
بوئی که ز چین سر زلفت بمن آید
خوشتر ز دم نافه مشک ختن آید
جز قامت رعنای تو بالا ننماید
سروی که ازو بوی گل و یاسمن آید
میگون لب شیرین تو چون در نظرآرم
[...]
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۳۵ - تمثیل در اطوار وجود و بی اعتباری هستی عالم وجود
چو نورِ نفْسِ گویا در تن آید
یکی جسمِ لطیفِ روشن آید
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۲
عیسی دم من کز نفسش جان بتن آید
گر مرده حدیثش شنود در سخن آید
ماییم و سجودی و نیازی بر آن بت
جز سجده دیدار چه از برهمن آید
چون لاله ز داغت کفنم گر بگشایند
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۴
با هرکه ستم پیشه من در سخن آید
اول به زبانش سخن قبل من آید
دست ستمش فتنه بگیرد به شفاعت
چون غمزه او بر سر خون ریختن آید
جز نام تو مشکل که دم پرسش محشر
[...]
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۸ - در بیان وصل و هجران نکویان و رفتن شیرین به تماشای بیستون
ز یاران رنج به کاو بر تن آید
که بهر گوشمال دشمن آید
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۸
رود یوسف دگر در چه گر آن مشکین رسن آید
تکلم می کند [هر] مرده گر او در سخن آید
ید بیضای او ز اعجاز خود مه را قلم کرده
مرکب می کند خطش اگر مشک ختن آید
نسیم باغ شرعش جان و دل را تازه می دارد
[...]