ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۱
از گرمی خورشید رخ روشن او
رنجورتر است از دل عاشق تن او
یک روز که فرصت بود از دامن او
چون سایه درون شوم به پیراهن او
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۱ - اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران
او سری بود و عقل گردن او
او دلی بود و انبیا تن او
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۴ - فی صفة سهمه و اقباله
تشنه مانده زبان دشمن او
جان او خشم کرده با تن او
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۲۷ - حکایة فیالتّمثّل الصوفی
زاهدی کاینچنین بُوَد فن او
بگریز از سرا و برزن او
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۲۷ - حکایة فیالتّمثّل الصوفی
صوفییی کاینچنین بُوَد فن او
یک جهان کیر در کس زن او
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۹ - در نصیحت فرزند خود محمد نظامی
در شعر مپیچ و در فن او
چون اکذب اوست احسن او
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۷ - در نصیحت فرزند خویش محمد
جان چراغ است و عقل روغن او
عقل جان است و جان ما تن او
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۲ - کشتن بهرام اژدها را و گنج یافتن
خز حمری تنیده بر تن او
خون او در دوال گردن او
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۹ - نشستن بهرام روز سهشنبه در گنبد سرخ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم چهارم
وانکه زین شرط بگذرد تنِ او
خون بیشرط او به گردن او
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۹ - نشستن بهرام روز سهشنبه در گنبد سرخ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم چهارم
همّتِ خلق و رایِ روشن او
دِرع پولاد گشت بر تن او
عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۱۰۶
دی میگفتم دستِ من و دامنِ او
چون خونِ من او بریخت در گردنِ او
پروانه به پای شمع از آن افتادست
تا شمع به اشکِ خود بشوید تنِ او
عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۸) حکایت جوان صاحب معرفت وبهشت و لقای حق تعالی
ولی در هر جهان از مرد و زن او
نه بیند جز خدای خویشتن او
عطار » خسرونامه » بخش ۲ - در نعت سیدالمرسلین خاتم النبیین صلی اللّه علیه و آله و سلم
ملایک خاشه روب گلشن او
خلایق خوشه چین خرمن او
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۹ - در آگاهی دل در اسرارو از تقلید دور شدن فرماید
بسی گفته ز درد اینجا سخن او
بگشته هر زمان در جان و تن او
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید
هر آنکو دست زد در دامن او
خوشی آسوده شد در مسکن او
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۵ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
بمنزلگاه دل دارد وطن او
حقیقت دید جان خویشتن او
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵ - اشاره به کتابهای منظوم شیخ
حق بسی گفته ثنا در شأن او
گر نمیدانی بخوان قرآن او
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶ - حدیثی منقول از شیخ نجم الدین کبری خوارزمی
با علی گفتا و فرزندان او
بود این اسرارها در شأن او
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۲۵
هر صبح که خندید زخندیدن او
دیدم دل خود چاک چوپیراهن او
هر شام که بگذشت ، شد از گریۀمن
همرنگ سرآستین من دامن او