گنجور

عطار » اشترنامه » بخش ۲۵ - رسیدن سالك با پرده پنجم

 

راه اینجا نیک محکم کردهٔ

خویش را در پردهها گم کردهٔ

عطار
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱۵

 

دل دست به یک کاسه با شهره صنم کرده

انگشت برآورده اندر دهنم کرده

دل از سر غمازی یک وعده از او گفته

درخواسته من از وی او نیز کرم کرده

عشقش ز پی غیرت گفتا که عوض جان ده

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سی و یکم

 

عطای سر دهم کرده، قدحها دم به دم کرده

همه هستی عدم کرده، دو چشم از خود به هم کرده

گروهی خویش گم کرده، به ساقی امر قم کرده

شکمها همچو خم کرده، قدحها سر به دم کرده

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سی و یکم

 

عطای سر دهم کرده، قدحها دم به دم کرده

همه هستی عدم کرده، دو چشم از خود به هم کرده

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سی و یکم

 

گروهی خویش گم کرده، به ساقی امر قم کرده

شکمها همچو خم کرده، قدحها سر به دم کرده

مولانا
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰۹

 

دلی می‌باید اندر عشق جان را وقف غم کرده

میان عالمی خود را به رسوایی علم کرده

جفای دلبری هر روز کارش بر هم آشفته

بلای گلرخی هر لحظه خارش در قدم کرده

گرفته شادیی در جان ز معشوق غم آورده

[...]

اوحدی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۹

 

روندگان ملولیم روبهم کرده

دماغ در سر افسانه های غم کرده

گرفته کوه و بیابان به اشک چون باران

دمی چو برق به افروختن علم کرده

به طرف هر چمنی چشمه ای نموده روان

[...]

نظیری نیشابوری
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲۲ - درتوصیف بهار و منقبت حیدر کرار علیه سلام الله

 

تا حدوث او در دهر جلوه از قدم کرده

بهر طاعتش ذرات جمله سرقدم کرده

عدل او مرابع را حوزه حرم کرده

سعی او مراتع را روضه ارم کرده

جیحون یزدی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۲۰ - علمدار سپاه

 

کدامین بی حمیت، دست های تو قلم کرده

کدامین سنگدل، قد دل آرای تو خم کرده؟

ترکی شیرازی