گنجور

عراقی » عشاق‌نامه » فصل پنجم » بخش ۱ - سر آغاز

 

مردم از هجر دوست، یک دمه‌ای

دل من زنده کن به زمزمه‌ای

عراقی
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۹۱

 

گر با همه‌ای چو بی منی بی‌همه‌ای

ور بی‌همه‌ای چو با منی با همه‌ای

در بند همه مباش، تو خود همه باش

آن دم داری که سخره‌ای دمدمه‌ای

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۷ - شکایت کردن اهل زندان پیش وکیل قاضی از دست آن مفلس

 

مرد زندان را نیاید لقمه‌ای

ور به صد حیلت گشاید طعمه‌ای

مولانا
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸۵

 

از پای فکنده است مرا محنت و غم، های!‏

برگیر ز خاک رهم ای دست کرم، های!‏

سرگرمی ام از آتش سوزان ته پاست

های آبلهٔ پای طلب ساغر جم، های!‏

غیر از تو ندانم به که گویم ز جفایت

[...]

جویای تبریزی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۴

 

در کعبه و بتخانه ز حسن تو صنم های

عشق آمده و ریخته دل بر سر هم های

تا چند توان ریخت سرشک از مژه بر دل

فردا است که ویران شده این خانه ز نم های

بر خویشتن از شوق کنم پاره کفن را

[...]

قصاب کاشانی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۳

 

راه دل و دین را زدی ای طرفه صنم، های

مژگان تو خواباند به ما، تیغ ستم های

آوارهٔ کوی تو ندانم به چه حال است؟

یعنی دلم، آن کافر گم کرده صنم، های

صبر من و تمکین تو، ای عهد فراموش

[...]

حزین لاهیجی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳۶

 

مخمور سروریم کجائی می غم های

مردیم بامید وفا جور و ستم های

گر رشحه باران نبود شعله برقی

از من مگذر غافل ای ابر کرم های

لبریز چو شد ساغر چه درد و چه صافی

[...]

آشفتهٔ شیرازی