اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۰ - رفتن گرشاسب با نریمان به توران
همه دیگها سرگرفته به گل
چو دیدند پر زر بد آن هر چهل
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۱ - صفت رود
به گرد اندرش کاخ و گلشن چهل
ز زر و ز گوهر نه از آب و گل
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۶ - پند دادن گرشاسب نریمان را
که تا پیل گردد هراسیده دل
نیارد نهادن پی از بوی گل
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲۰ - آگه شدن فغفور از کشتن پسر
هم اکنون ز زینت آورد زیر گل
به چنگال مغزت به منقار دل
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲۶ - داستان دهقان توانگر
کنیزی بدم چنگساز از چگل
فزاینده مهر و رباینده دل
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲۸ - رسیدن گرشاسب به نزد نریمان و گرفتاری فغفور
ز خون بسته شد بر کف پای گل
نه بر پای تن بد نه بر جای دل
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲۸ - رسیدن گرشاسب به نزد نریمان و گرفتاری فغفور
کنیزان دگر سی هزار از چگل
پری چهره خادم هزار و چهل
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
وگر نه کرده بودی چرخ مایل
بدین سان لختکی میل معدل
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین
ز یکْسو مُطربانْ نالنده بر مُل
دگر سو بلبلانْ نالنده بر گُل.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر
به مُشک و عَنبر و کافور و سُنبل،
به آب بید و مُرد و نرگس و گُل،
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر
به بسترهای دیبا و حواصل،
بِپَروَردش به ناز و کامهٔ دل.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو
رخانش هست گفتی تودهٔ گل
لبانش هست گفتی قطرهٔ مل
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
چو بشنید این سخن رامین بیدل
ز آب دیده کردش خاک را گل
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
بگفت این و ز نرگس اشک چون مل
فرو بارید بر دو خرمن گل
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
تنش ابر بلا را گشته منزل
نم اندر دیدگان و برق در دل
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
همی گوید درین ساعت مرا دل
که بر کش پای خود یکباره از گل
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
به یک جام اندر آمد شیر با مل
به یک باغ اندر آمد سوسن و گل
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
به یادش گر خورم زهر هلاهل
شود نوش روان و داروی دل
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
گهی هستم میان سوسن و گل
گهی هستم میان مشک و سنبل
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد
زمین ز اندام او شد خرمن گل
سرای از اشک او شد ساغر مل