فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۴ - نامهٔ چهارم خشنودى نمودن از فراق و امید بستن بر وصل
نبینی آنکه دارد بلبلی را
که از بانگش طرب خیزد دلی را
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین
شوم پیش سگ، اندازم دلی را
که خواهد سگدل بیحاصلی را
عطار » خسرونامه » بخش ۳۰ - بیمار گشتن جهانافروز خواهر شاه اصفهان و رفتن هرمز بهطبیبی بر بالین او و عاشق شدن او بر هرمز
که تا در کار من بندی دلی را
بهزودی بر گشایی مشکلی را
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۱۲ - در بیان مرد دین و شرح پیر فرماید
بدست آور چنین صاحب دلی را
که بگشائی ازو هر مشکلی را
ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ١ - کارنامه
هم آنجا تاج و ملک و دین علی را
که داند حق عدو را و ولی را
ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ١ - کارنامه
نخستین تاج ملک و دین علی را
پناه اندر حوادث هر ولی را
ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ١ - کارنامه
سمی پهلو ایران علی را
که رونق برد گرد زابلی را
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۵ - نعت امیرالمؤمنین
نبی جا بر کتف کردی ولی را
نگه کن پایه قدر علی را
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹
تجلی چون کند دلبر کنم شکران تجلی را
تسلی چون دهد ازخود نخواهم آن تسلی را
بسوزد در تجلی و نسازد با تسلی دل
ببخشدگر تسلی جان دهم آن جان تجلی را
تجلی تان کند بر من مرا از من کند خالی
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۳۸ - معین چشتی هروی قُدِّسَ سِرُّهُ
به حق او که به کونین دیده نگشایم
که تا نخست نبینم جمالِ مولی را
اگر در آتش عشقت بسوختم چه عجب
که کوه تاب نیاورد این تجلی را
معین به چشم خرد حسن دوست ننماید
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۷۶ - باب الضاد الضنائن
تو آن بهتر که نشناسی ولی را
نه بینی با رمد شمس جلی را