گنجور

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین

 

شوم پیش سگ، اندازم دلی را

که خواهد سگ‌دل بی‌حاصلی را

نظامی
 

عطار » سی فصل » بخش ۱۲

 

تو هالک دان که نشناسد علی را

نداند او امام حق ولی را

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۲۶

 

تو سجده آنچنان کن آن دلی را

کهٔ سجده بود آخر دم علی را

عطار
 

عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۱۲ - در بیان مرد دین و شرح پیر فرماید

 

بدست آور چنین صاحب دلی را

که بگشائی ازو هر مشکلی را

عطار
 

ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ١ - کارنامه

 

هم آنجا تاج و ملک و دین علی را

که داند حق عدو را و ولی را

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ١ - کارنامه

 

نخستین تاج ملک و دین علی را

پناه اندر حوادث هر ولی را

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ١ - کارنامه

 

سمی پهلو ایران علی را

که رونق برد گرد زابلی را

ابن یمین
 

اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۵ - نعت امیرالمؤمنین

 

نبی جا بر کتف کردی ولی را

نگه کن پایه قدر علی را

اهلی شیرازی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹

 

تجلی چون کند دلبر کنم شکران تجلی را

تسلی چون دهد ازخود نخواهم آن تسلی را

بسوزد در تجلی و نسازد با تسلی دل

ببخشدگر تسلی جان دهم آن جان تجلی را

تجلی تان کند بر من مرا از من کند خالی

[...]

فیض کاشانی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۳۸ - معین چشتی هروی قُدِّسَ سِرُّهُ

 

به حق او که به کونین دیده نگشایم

که تا نخست نبینم جمالِ مولی را

اگر در آتش عشقت بسوختم چه عجب

که کوه تاب نیاورد این تجلی را

معین به چشم خرد حسن دوست ننماید

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۷۶ - باب الضاد الضنائن

 

تو آن بهتر که نشناسی ولی را

نه بینی با رمد شمس جلی را

صفی علیشاه