گنجور

 
۱
۸۴
۸۵
۸۶
۸۷
۸۸
۵۱۴
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۴ - کشتن فرامرز، سر جادوان را

 

سپر در سر آورد آن چیره دست

نیامد از آن سنگ بر وی شکست

۱ بیت
سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۶ - عاشق شدن فرامرز بر دختر شاه پریان

 

چو بشنید گفتار مهتر پرست

نشست از بر زین و تیغی به دست

۱ بیت
سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۷ - رزم فرامرز با دیو سیاه و گرفتنش

 

غلام و پرستار و هم زیر دست

همان اسب و اسباب و فرش نشست

۱ بیت
سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۸ - آوردن سیه دیو،گنج را به نزد فرامرز

 

بدین کوه و این دشت دارم نشست

جهانم چو یک مهره بد زیر دست

۱ بیت
سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۸ - آوردن سیه دیو،گنج را به نزد فرامرز

 

که دیدند او خرم و تندرست

نبایست رخشان به خوناب شست

۱ بیت
سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۸ - آوردن سیه دیو،گنج را به نزد فرامرز

 

پری چهرگان دسته گل به دست

به کف ساغر می همه نیم مست

۱ بیت
سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۸ - آوردن سیه دیو،گنج را به نزد فرامرز

 

همین مرز کاینجاست ما را نشست

سر مرز آن نامور خسرو است

۱ بیت
سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۸ - آوردن سیه دیو،گنج را به نزد فرامرز

 

سپهدار اگر چند نام آورست

ز مردی ز نام آوران برتر است

۱ بیت
سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۹ - نامه نوشتن فرامرز به فرطورتوش

 

سیه دیو شیراوژن و سرکشست

تو گویی که بر زین که آتش است

۱ بیت
سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۰ - سخن گفتن فرطورتوش با بزرگان خود

 

به دیدار و گفتار و خورد و نشست

به هر آزمایش برآسای دست

۱ بیت
سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۰ - سخن گفتن فرطورتوش با بزرگان خود

 

به کف بر می و چشم ها نیم مست

ز نسرین و از لاله دسته به دست

۱ بیت
سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۱ - سخن گفتن سیه دیو از نژاد فرامرز

 

به تنها تن خویشتن رزم جست

نجست از کسی یاری اندر نخست

۱ بیت
سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۱ - سخن گفتن سیه دیو از نژاد فرامرز

 

بدین مرز کاکنون تو داری نشست

نشان پی اسب و گرزش بسست

۱ بیت
سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۱ - سخن گفتن سیه دیو از نژاد فرامرز

 

برفتند هرکس به دل تندرست

چو خور چهره روز روشن بشست

۱ بیت
سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۲ - پاسخ نامه فرطور توش به فرامرز رستم

 

نویسنده بنهاد بر نامه دست

قلم پای بگشاد و لب را ببست

۱ بیت
سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۲ - پاسخ نامه فرطور توش به فرامرز رستم

 

ز گفتار برتر کشیدیم دست

سیه دیو داند دگر هرچه هست

۱ بیت
سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۵ - خوان دوم کشته شدن گرگان به دست فرامرز

 

چو تنگ اندر آورد بر گوش شست

خدنگ از بر چرخ چاچی بجست

۱ بیت
سرایندهٔ فرامرزنامه
 
 
۱
۸۴
۸۵
۸۶
۸۷
۸۸
۵۱۴
 
تعداد کل نتایج: ۱۰۲۶۲