ایرانشان » کوشنامه » بخش ۴۱ - جنگ کوش پیل دندان با چینیان
تو گفتی یکی پیل سرمست بود
همه دشت پای و سر و دست بود
عطار » منطقالطیر » حکایت بلبل » حکایت درویشی که عاشق دختر پادشاه شد
فتنه را بیداریی پیوست بود
زانک چشم نیم خوابش مست بود
عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان
شیخ را در کعبه یاری چست بود
در ارادت دست از کل شست بود
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مرد توبه شکن
گر غباری در رهش پیوست بود
ز آب چشم او همه بنشست بود
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت خواجهای که از غلامش خواست او را برای نماز بیدار کند
خواجه زنگی را غلامی چست بود
دست پاک از کار دنیا شست بود
عطار » مصیبت نامه » بخش نوزدهم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل
از شراب نامرادی مست بود
زیر پای پیل محنت پست بود
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و دوم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
هم سلاحش چست هم او چست بود
گوئیا از عشق بیرون رست بود
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۲۱
مطرب خواهم که عاشق مست بود
در کوی خرابات تو پابست بود
گر نیست بود شاه و گر هست بود
یارب بده آن کس که ازین دست بود
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۵۹ - مناظره کردن پریدخت با سام
گهی دیده بر نرگس مست بود
گهی دست لاله بر دست بود
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۳ - قصه قاصد فرستادن قیصر روم به نوشیروان تا معلوم کند که با وی در چه مقام است درصدد صلح است یا در معرض جنگ و انتقام است
مرد دهقان چو تنگدست بود
وز لگدکوب فاقه پست بود
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۱۸ - در بیان آنکه شهوت که به وایه طبع و کام نفس گرفتاری است دون پایه دولت سلطنت و جهانداری است
دل شه چون هوا پرست بود
ملک دین را ز وی شکست بود
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۵۴ - داستان وصیت کردن اسکندر که دستش را بعد از وفات از تابوت بیرون گذارند تا تهیدستی وی بر همه کس ظاهر شود
ز حشمت زبر دست هر دست بود
همه دست ها پیش او پست بود
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۰
جوان معرکه نادیده یی و میگویی
که پیش بازوی من شیر بیشه سست بود
گهی که بر تو کند حمله شیر از سر خشم
اگر ز جا نروی دعویت درست بود
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۱۸
دوشم بخواب ساغر دولت بدست بود
بر صدر بارگاه جلالت نشست بود
زنجیر عدل و حلقه حبل المتین داد
بر در ز روی رفعتشان چفت و بست بود
بالا گرفت کرسی جا هم چنانکه عرش
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۱۲ - حسینی قزوینی
صفت تن بلند و پست بود
حق مبرا ز هرچه هست بود