امیر نامور بادی چو ما را نامور کردی

همیشه کان زر بادی که ما را کان زر کردی

بدین خلعت فرستادن مرا تاجی بسر کردی

چو تو جفت نظر بودی مرا جفت نظر کردی

مرا این بس که تو یک بیت شعر من زبر کردی

[...]

طبع و حال هوا دگر کردی

دشت ها را همه شمر کردی

چون از این طایفه گذر کردی

به دگر طایفه نظر کردی

ای نرگس تر جهان معطر کردی

وین بزم چو چرخ را پر اختر کردی

در باغ خدایگان چو سر بر کردی

مجلس پر در کلاه پر زر کردی

همه شاهان بایشان فخر کردی

که دشمن را به ایشان مکر کردی

اگر به کلبه احزان ما گذر کردی

فضای کلبه ما جنّتی دگر کردی

و گرچه در نظر حُسن او نمی‌آییم

چه بودی ار ز سر لطف یک نظر کردی

نکرد ناله زارم در او اثر هرگز

[...]

بازم از طلعت خود دیده منور کردی

مجلس من بسر زلف معطر کردی

بر سر کشته هجران گذری از سر مهر

خیر مقدم قدم آوردی و در خور کردی

به مقابل نبود . با تو مگر دیدی روی

[...]

باد از آن عرصه چون گذر کردی

خاک در کاسه‌های سر کردی

شبی را با من ای ماه سحرخیزان سحر کردی

سحر چون آفتاب از آشیان من سفر کردی

هنوزم از شبستان وفا بوی عبیر آید

که چون شمع عبیرآگین شبی با من سحر کردی

صفا کردی و درویشی بمیرم خاکپایت را

[...]