انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰
دل راه صلاح برنمیگیرد
کردم همه حیله درنمیگیرد
معشوقه دگر گرفت و دیگر شد
دل هرچه کند دگر نمیگیرد
الحق نه دروغ راست باید گفت
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲۴
نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد
فلک به پیش تو نام قمر نمی گیرد
به زیر پات چو گل می کند درم ریزی
بنفشه می چند و سرو برنمی گیرد
کسی که بر لب و خال تو می نهد انگشت
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۱
ز مهر روی خوب تو دلم دل بر نمیگیرد
به جز سودای زلف تو مرا در سر نمیگیرد
بیا جانا به بر گیرم که طاقت طاق شد ما را
که دل جز سرو آزادت کسی در بر نمیگیرد
به هر زاری که میگریم به هر سازی که میسوزم
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹
دلم جز مِهرِ مَهرویان، طریقی بر نمیگیرد
ز هر در میدهم پندش، ولیکن در نمیگیرد
خدا را ای نصیحتگو، حدیثِ ساغر و مِی گو
که نقشی در خیالِ ما، از این خوشتر نمیگیرد
بیا ای ساقی گُلرُخ، بیاور بادهٔ رنگین
[...]
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۸۷ - استقبال از حافظ
دل از عشق پریرویان دل من برنمیگیرد
مده پند من ای ناصح که با من درنمیگیرد
حدیث توبه و تقوی مکن پیش من ای واعظ
که با من هرچه میگویی به جز ساغر نمیگیرد
خیال دست رنگینش حمایل کردهام زان رو
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸۸
فسون صبر در دلهای پرخون در نمیگیرد
چو دریا بیکران افتد به خود لنگر نمیگیرد
سیاهی بر سر داغ من آتش زیر پا دارد
ز شوخی اخگر من گرد خاکستر نمیگیرد
غرض از زندگی نام است، اگر آب خضر نبود
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۳۳
بهای بوسهاش سر میدهم چون زر نمیگیرد
خیالی کردهام با خویش اما سر نمیگیرد
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۷
میان عشق و ننگ و نام، الفت درنمیگیرد
به ترک سر، کله را آشنایی سر نمیگیرد
نپوید، بیدلیل راسترو، راه طلب سالک
قلم، آری سراغ ره جز از مسطر نمیگیرد
بنه ای سرفرازی، پا ز سر ما خاکساران را
[...]
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۸
به درویشان فسون جاه و دولت درنمیگیرد
کلاه پادشاهی گر دهندم، سر نمیگیرد
به ملک و مال، نتواند کسی از مرگ جان بردن
اجل تا میرسد، جان میستاند، زر نمیگیرد
کسی کز بار منت پشت غیرت خم نمیسازد
[...]
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۳۱
تلاش تیرگی با آتش دل در نمیگیرد
که تیغ شعله هرگز رنگ خاکستر نمیگیرد
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۰
چه کامها که قدح از تو برنمی گیرد
چه مایه فیض کزان لعل تر نمی گیرد
بکن ستایش اهل کمال در غیبت
که روی آینه را کس به زر نمی گیرد
بود زسرمهٔ آهم فروغ دیده مهر
[...]
حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱
نمیدانم چرا ساقی به کف ساغر نمیگیرد
سر آمد دور مشتاقان چرا، از سر نمیگیرد
رقیبان را نمیدانم چرا، از در نمیراند
غرض آن ماهعارض تا کی از جوهر نمیگیرد
تو را دامان عصمت گیرد آخر خون مشتاقان
[...]