گنجور

 
 
 
جهان ملک خاتون

ز مهر روی خوب تو دلم دل بر نمی‌گیرد

به جز سودای زلف تو مرا در سر نمی‌گیرد

بیا جانا به بر گیرم که طاقت طاق شد ما را

که دل جز سرو آزادت کسی در بر نمی‌گیرد

به هر زاری که می‌گریم به هر سازی که می‌سوزم

[...]

حافظ

دلم جز مِهرِ مَه رویان، طریقی بر نمی‌گیرد

ز هر در می‌دهم پندش، ولیکن در نمی‌گیرد

خدا را ای نصیحتگو، حدیثِ ساغر و مِی گو

که نقشی در خیالِ ما، از این خوشتر نمی‌گیرد

بیا ای ساقی گُلرُخ، بیاور بادهٔ رنگین

[...]

نسیمی

دل از عشق پری‌رویان دل من برنمی‌گیرد

مده پند من ای ناصح که با من درنمی‌گیرد

حدیث توبه و تقوی مکن پیش من ای واعظ

که با من هرچه می‌گویی به جز ساغر نمی‌گیرد

خیال دست رنگینش حمایل کرده‌ام زان رو

[...]

صائب تبریزی

فسون صبر در دل‌های پرخون در نمی‌گیرد

چو دریا بیکران افتد به خود لنگر نمی‌گیرد

سیاهی بر سر داغ من آتش زیر پا دارد

ز شوخی اخگر من گرد خاکستر نمی‌گیرد

غرض از زندگی نام است، اگر آب خضر نبود

[...]

واعظ قزوینی

میان عشق و ننگ و نام، الفت درنمی‌گیرد

به ترک سر، کله را آشنایی سر نمی‌گیرد

نپوید، بی‌دلیل راست‌رو، راه طلب سالک

قلم، آری سراغ ره جز از مسطر نمی‌گیرد

بنه ای سرفرازی، پا ز سر ما خاکساران را

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از واعظ قزوینی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه