گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۴

 

ز حال بی خبرانت خبر نمی باشد

بکوی خسته دلانت گذر نمی باشد

ز اشک و چهره سیم و زر شود حاصل

ولیک چشم تو بر سیم و زر نمی باشد

سری بکلبه ی احزان ما فرود آور

[...]

خواجوی کرمانی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۹

 

اگرچه نخل هنر را ثمر نمی‌باشد

ز سنگ بدگهران بی‌خطر نمی‌باشد

زآه خلق بپرهیز کآینه است گواه

که در زمانه دم بی‌اثر نمی‌باشد

درین محیط گر از سود چشم می‌پوشی

[...]

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲۳

 

دل پر آرزو خالی زشور و شر نمی باشد

که گوش امن در دریای بی لنگر نمی باشد

تو از کوتاه بینی ها اجل را دور می دانی

وگرنه غایبی از مرگ حاضرتر نمی باشد

ندارد شکوه ای از تیره بختیها دل روشن

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲۴

 

شراب بیخودی در شیشه و ساغر نمی باشد

فروغ مهر در فرمان نیلوفر نمی باشد

چراغ طور در فانوس مستوری نمی گنجد

سپند شوخ را آرام در مجمر نمی باشد

در آب چشم می بینند مردم صورت خود را

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۷۱

 

خوشا کسی که ز خود باخبر نمی باشد

که آه بی اثران بی اثر نمی باشد

نمی شود دل بیتاب از خدا غافل

ز قبله قبله نما بیخبر نمی باشد

چه حاجت است به ارشاد عزم صادق را

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۷۲

 

به ملک امن رضا شور وشر نمی باشد

که انقلاب در آب گهر نمی باشد

سیاه بختی ما رنگ بست افتاده است

وگرنه هیچ شبی بی سحر نمی باشد

دلیل قلزم وحدت بس است صدق طلب

[...]

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۳

 

دل وارسته را پروای سیم و زر نمی‌باشد

چو رنگ از رخ پرد محتاج بال و پر نمی‌باشد

غزالان سر به صحرا دادهٔ رشکند در دورش

ز هم چشمی بلایی در جهان بدتر نمی‌باشد

نباشد طبع عالی‌فطرتان را احتیاج می

[...]

جویای تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱۷

 

دماغ وحشت‌آهنگان خیال‌آور نمی‌باشد

سر ما طایران رنگ زبر پر نمی‌باشد

خیال ثابت و سیار تا کی خواند افسونت

سلامت نقشبند طاق این منظر نمی‌باشد

خیالش در دل است اما چه حاصل غیر نومیدی

[...]

بیدل دهلوی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲

 

عشق بی‌دردسر نمی‌باشد

بحر بی‌شوروشر نمی‌باشد

نکند جا به هر دلی غم دوست

هر صدف را گهر نمی‌باشد

عاشقان را به جز شهید شدن

[...]

قصاب کاشانی