اگر چه نخل هنر را ثمر نمی باشد
ز سنگ بدگهران بیخطر نمی باشد
زآه خلق بپرهیز کاینه است گواه
که در زمانه دم بی اثر نمی باشد
درین محیط گر از سود چشم می پوشی
سفینه را ز شکستن خطر نمی باشد
بهر که سینه صد چاک را نمودم گفت
برو که مرهم زخم سپر نمی باشد
سپهر تا پدری می کند نمی بینم
پسر که تشنه خون پدر نمی باشد
دل آن بود که نجوید زتیغ جور پناه
دمی که سینه سپر شد جگر نمی باشد
زتیغ خط بمزار شهید خویش کشد
ستیزه جوئی ازین بیشتر نمی باشد
بنزد پایه شناسان بلند پروازی
بغیر ریختن بال و پر نمی باشد
زهوش رفته دل ما بخود نیاید باز
باین درازی عمر سفر نمی باشد
سرم ز پنبه مینا سبکترست کلیم
که مغز در سرم از دردسر نمی باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
ز حال بی خبرانت خبر نمی باشد
بکوی خسته دلانت گذر نمی باشد
ز اشک و چهره سیم و زر شود حاصل
ولیک چشم تو بر سیم و زر نمی باشد
سری بکلبه ی احزان ما فرود آور
[...]
خوشا کسی که ز خود باخبر نمی باشد
که آه بی اثران بی اثر نمی باشد
نمی شود دل بیتاب از خدا غافل
ز قبله قبله نما بیخبر نمی باشد
چه حاجت است به ارشاد عزم صادق را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.