گنجور

 
صائب تبریزی

خوشا کسی که ز خود باخبر نمی باشد

که آه بی اثران بی اثر نمی باشد

نمی شود دل بیتاب از خدا غافل

ز قبله قبله نما بیخبر نمی باشد

چه حاجت است به ارشاد عزم صادق را

دلیل قافله را راهبر نمی باشد

ز مغز نیست سخنهای پوچ ما خالی

حباب قلزم ما بی گهر نمی باشد

به گردنی که زبند لباس شد آزاد

دو شاخه ای ز گریبان بتر نمی باشد

دهان تلخ برون می برم ز گلزاری

که سرو وبید در او بی ثمر نمی باشد

صفای دل ز جهان بی نیاز کرد مرا

که روی آینه محتاج زر نمی باشد

به خون دل ز می ناب صلح کن صائب

که غیر خون می بی دردسرنمی باشد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode