گنجور

 
صائب تبریزی

به ملک امن رضا شور وشر نمی باشد

که انقلاب در آب گهر نمی باشد

سیاه بختی ما رنگ بست افتاده است

وگرنه هیچ شبی بی سحر نمی باشد

دلیل قلزم وحدت بس است صدق طلب

که سیل در گرو راهبر نمی باشد

زبان لاف درازست بی کمالان را

سگ خموش در این رهگذر نمی باشد

ز پشت آینه شد خیره چشم آینه دار

فروغ حسن ازین بیشتر نمی باشد

 
 
 
خواجوی کرمانی

ز حال بی خبرانت خبر نمی باشد

بکوی خسته دلانت گذر نمی باشد

ز اشک و چهره سیم و زر شود حاصل

ولیک چشم تو بر سیم و زر نمی باشد

سری بکلبه ی احزان ما فرود آور

[...]

کلیم

اگر چه نخل هنر را ثمر نمی باشد

ز سنگ بدگهران بیخطر نمی باشد

زآه خلق بپرهیز کاینه است گواه

که در زمانه دم بی اثر نمی باشد

درین محیط گر از سود چشم می پوشی

[...]

صائب تبریزی

خوشا کسی که ز خود باخبر نمی باشد

که آه بی اثران بی اثر نمی باشد

نمی شود دل بیتاب از خدا غافل

ز قبله قبله نما بیخبر نمی باشد

چه حاجت است به ارشاد عزم صادق را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه