ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۷۹
پیوسته مرا ز خالق جسم و َعَرض
حقا که همین بود و همینست غرض
کان جسم لطیف را به خلوتگه ناز
فارغ بینم همیشه ز آسیب مرض
وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۵۷ - هم در حق شمس الدین
ایا ثنای تو بر جملهٔ خلایق فرض
کم از بزرگی تو آسمان به طول و به عرض
تو شمس دینی و بر شمس آسمان گشتست
نماز بردن سوی در رفیع تو فرض
امید رزق ز دیوان جود تو دارد
[...]
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۱۹ - در توحید و مناجات ومنقبت پیغمبر «ص» و امیرالمؤمنین «ع» و مدح منتجب الدین حسین بن ابوسعد ورامینی «ره» گوید
جبار دهد لشکر احوال ترا عرض
در معرکه صعب «اذا زلزلت الأرض »
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۵۵
من قال بانّ جوهر الفقر عرض
الجوهر لمّا عرض الفقر عرض
و الفقر شفا و ماسوی الفقر مرض
فقری غرضی و لیس فی الفقر غرض
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۱ - پرسیدن شیر از سبب پای واپس کشیدن خرگوش
شیر گفتش تو ز اسباب مرض
این سبب گو خاص کاینستم غرض
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۰ - اضافت کردن آدم علیهالسلام آن زلت را به خویشتن کی ربنا ظلمنا و اضافت کردن ابلیس گناه خود را به خدای تعالی کی بما اغویتنی
ناطقی یا حرف بیند یا غرض
کی شود یک دم محیط دو عرض
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۳ - قسم غلام در صدق و وفای یار خود از طهارت ظن خود
تا مبدل گشت جوهر زین عرض
چون ز پرهیزی که زایل شد مرض
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۳ - قسم غلام در صدق و وفای یار خود از طهارت ظن خود
جفت کردن اسپ و اشتر را عرض
جوهر کره بزاییدن غرض
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۳ - قسم غلام در صدق و وفای یار خود از طهارت ظن خود
هست آن بستان نشاندن هم عرض
کشت جوهر گشت بستان نک غرض
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۳ - قسم غلام در صدق و وفای یار خود از طهارت ظن خود
بنگر اندر خود نه تو بودی عرض
جنبش جفتی و جفتی با غرض
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۳ - قسم غلام در صدق و وفای یار خود از طهارت ظن خود
جمله اجزای جهان را بی غرض
در نگر حاصل نشد جز از عرض
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۶ - عتاب کردن حق تعالی موسی را علیه السلام از بهر آن شبان
زانک دل جَوهر بوَد، گفتن عَرَض
پس طُفَیل آمد عَرَض، جَوهرْ غَرَض
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۹ - دوم بار در سخن کشیدن سایل آن بزرگ را تا حال او معلومتر گردد
دانش من جوهر آمد نه عرض
این بهایی نیست بهر هر غرض
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰۲ - تشنیع صوفیان بر آن صوفی کی پیش شیخ بسیار میگوید
گر یکی خلطی فزون شد از عرض
در تن مردم پدید آید مرض
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰۲ - دعا و شفاعت دقوقی در خلاص کشتی
پس بُوَد دل جوهر و عالم عرض
سایهٔ دل چون بود دل را غرض؟
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۸ - قصه وکیل صدر جهان کی متهم شد و از بخارا گریخت از بیم جان باز عشقش کشید رو کشان کی کار جان سهل باشد عاشقان را
باغ چون جنت شود دار المرض
زرد و ریزان برگ او اندر حرض
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۲۱ - در بیان آنک لطف حق را همه کس داند و قهر حق را همه کس داند و همه از قهر حق گریزانند و به لطف حق در آویزان اما حق تعالی قهرها را در لطف پنهان کرد و لطفها را در قهر پنهان کرد نعل بازگونه و تلبیس و مکر الله بود تا اهل تمیز و ینظر به نور الله از حالیبینان و ظاهربینان جدا شوند کی لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً
زانک عقلت جوهرست این دو عرض
این دو در تکمیل آن شد مفترض
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۴ - در صفت آن بیخودان کی از شر خود و هنر خود آمن شدهاند کی فانیاند در بقای حق همچون ستارگان کی فانیاند روز در آفتاب و فانی را خوف آفت و خطر نباشد
این شعاع باقی آمد مفترض
نه شعاع شمع فانی عرض
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۴۰ - حکایت محمد خوارزمشاه کی شهر سبزوار کی همه رافضی باشند به جنگ بگرفت اما جان خواستند گفت آنگه امان دهم کی ازین شهر پیش من به هدیه ابوبکر نامی بیارید
ره گذر بود و بمانده از مرض
در یکی گوشهٔ خرابه پر حرض