گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۱۰

 

اگر بر جهان پاک مهتر شوم

تو را همچو کهتر برادر شوم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۹

 

من اکنون یکی باز لشگر شوم

به شبگیر نزدیک مهتر شوم

فردوسی
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و پنجم » بخش ۱ - المقالة الخامسة و الثلثون

 

از در تو من کجا دیگر شوم

گر شوم بی امر تو کافر شوم

عطار
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۳

 

وصل کو تا بی‌نیاز از وصل آن دلبر شوم

ترک او گویم پرستار بت دیگر شوم

عقل کو تا سرکشم یک چند از طوق جنون

یعنی آزاد از کمند آن پری پیکر شوم

کو دلی چون سنگ تا از لعل او یک‌بارگی

[...]

محتشم کاشانی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۲۳ - محفل انس

 

عرفی ازین دره چه سان بر شوم

جای قدم نیست که برتر شوم

عرفی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۲۷

 

سوختم چند از هوای نفس بی لنگر شوم

تا به کی چون خار و خس بازیچه صرصر شوم

از بلندی کم نگردد فیض من چون آفتاب

بیش گردد سایه ام چندان که بالاتر شوم

خودنمایی شیوه من نیست چون نادیدگان

[...]

صائب تبریزی