نیمشبی با دو سه دستان طراز
کرده بافسون در افسانه باز
تهمتیان غم عشق صنم
چون من و عرفی همه افسون دم
حجله بذیل نفس آمیخته
هر نفسی رنگ نوی ریخته
بردل خود بسته یکایک طراز
پرده زآرایش خود کرده باز
کنج مصیبتکده داشتیم
تخم نه اندوخته میکاشتیم
جمله تهی مایه و گوهر فروش
تشنه لب و چشمه کوثر فروش
نازده می چهره برافروخته
خام چو شادی و چو غم سوخته
مایه بی دردی لاف و ملال
از طیران مست و فرو بسته بال
محرم دل با همه بیگانگی
با مگسی دعوی پروانگی
سوخته داخل آن جمع بود
کش همگی سوخته شمع بود
از طیران بسته پرعرض حال
شعله نهان ساخته در زیر بال
سردی از آن جمع دروکار کرد
نغمه رمزی به نفس یار کرد
تیغ ملامت ببلاغت کشید
طنز در آغوش کنایت کشید
کنج مصیبتکده شمعیش بود
ریخت بپروانه او مشت دود
گفت که ای زایر ایوان شمع
گرد تو ننشسته بدامان شمع
زاول شب تا دم صبح امید
دیده شب هیچ نماندی سفید
تخم شد آمد بهوا کاشتی
پاس رخ شمع همیداشتی
تا بکی ای هدهد مشکین نفس
بال و پر افشانی و رانی مگس
در غم این دیده نغنوده شو
آخر ازین شغل برآسوده شو
خود چکند شمع مگس ران ما
سایه ببر از سر ایوان ما
ای بزوایای هوا عنکبوت
کم ز مگس از مگسی کرده قوت
رشته پروانه تنیدن که چه
بر مگسی دام کشیدن که چه
قوت خود از شعله کن ای بلهوس
بلکه تو شو طعمه آتش چو خس
برگذر از طرف حریم وصال
در شکن این جنبش ناقص ببال
بال مگس نیز بجنبش دراست
جنبشی از بال تو کاملتر است
گر بره کام بود گرم خیز
بر قدم قند بود بوسه ریز
کام مگس لب بشکر دوختن
مطلب پروانه فرو سوختن
گر مگسی بر اثر قند باش
ورنه درآتش شو و خرسند باش
غوطه در آتش زن وکوثر شمار
شعله بفانوسی خود بر گمار
گرنه در آتش بودت جایگاه
کی بودت در دل معشوق راه
دیده بآمیزش او باز کن
مست حمیت شو و پرواز کن
عرفی ازین دره چه سان بر شوم
جای قدم نیست که برتر شوم
ورنه هنوزم هوسی در سر است
نامه پرواز به بال اندر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و حال درونی عاشقان است که در محفل غم و اندوه فارغ از شادی به سر میبرند. شاعر به زندگی و تجربیات خود در این مجالس میپردازد، جایی که همه به نوعی گرفتار عشق و غماند و هر کس در دل خود آتش عشق را حس میکند. او از چالشهای این عشق و بیثمری آن سخن میگوید و به نازایی و تهی بودن از شایستگیها اشاره میکند.
شاعر در تعدادی تصویر و تمثیل، به خوبی احساس و درد خود را بیان میکند و با تحبیری زیبا، میگوید که چه اندازه اعضای این جمع دلتنگی را در درون خود پنهان کردهاند. او به مقایسه مگس و پروانه میپردازد و از آنها میخواهد که از آتش عشق دور نشوند و برای وصال آماده باشند. در نهایت، شاعر به خود میگوید که باید پرواز کرده و به دنبال عشق برود، حتی اگر در این مسیر با مشکلاتی مواجه شود. غرض او نشان دادن زیبایی و درد عشق است و اینکه هر انسانی در دل خود بخشی از این تجربیات را دارد.
هوش مصنوعی: نیمه شب، با چند دست که به زیبایی چیده شدهاند، در دام جادوگری به افسانهای روی آوردهایم.
هوش مصنوعی: افرادی که در عشق معشوق دچار غم و اندوه هستند، مانند من و عرفی، همه تحت تأثیر جادو و فریب عشق قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: در زیر هر نفسی، آرزوها و خواستههای او قرار دارد و هر فردی رنگ و طعم خاصی از زندگی و تجربیات خود را به این دنیا میآورد.
هوش مصنوعی: دل خود را به پردهای آویزان کردهام و هر یک از زیباییهای خود را به نمایش گذاشتهام.
هوش مصنوعی: در گوشهای از محنت و غم، ما نه تنها چیزی برای ذخیره یا نگهداری نداشتیم، بلکه به این فکر بودیم که سودی از درد و رنج خود ببریم.
هوش مصنوعی: همه کسانی که از دنیای مادی بهرهای ندارند و از ارزشهای درونی بیبهرهاند، مانند افرادی هستند که به آب و هوای خوش و فیض الهی نیازمندند، در حالی که این نعمتها را از دست دادهاند.
هوش مصنوعی: چهرهای زیبا و جذاب دارد که هم شادابی و سرزندگی را نشان میدهد و هم در آن نشانی از غم و اندوه دیده میشود.
هوش مصنوعی: در زندگی کسی که از مشکلات و دردها به دور است، ممکن است به راحتی از شادیها و خوشیها صحبت کند، اما زمانی که در موقعیتهای سخت قرار گیرد، او نیز دچار تردید و ناامیدی خواهد شد.
هوش مصنوعی: دل یکی از رازهای خود را با وجود همه بیگانگی و دوریاش، به مگسی میگوید که ادعای پروانگی و عشق به شمع دارد.
هوش مصنوعی: در وسط آن جمع، همه آتش گرفته بودند و مانند شمعی سوخته در هم جمع شده بودند.
هوش مصنوعی: پرندهای که توان پرواز ندارد، با وجود اینکه در درون او شعلهای پنهان وجود دارد، در زیر بالهایش داستانی را روایت میکند.
هوش مصنوعی: سردی در آن جمع از همکاران ایجاد شد و یکی از آنها با نغمهای رمزی در دل یار خود جلب توجه کرد.
هوش مصنوعی: انتقاد با بیان شیرین و زیرکانهای ابزار خود را به کار گرفت و به طعنه و کنایه به مقصودش رسید.
هوش مصنوعی: در گوشهی این مکان تلخ، شمعی روشن است، ولی نور آن به دلیل سوختن پروانهاش به دود تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: گفتند ای زائر، در کنار تو شمعی ننشسته است.
هوش مصنوعی: از اول شب تا سپیدهدم، امید به دیدن صبح نداریم و شب به قدری طولانی است که حتی رمق و روشنی برای ما باقی نگذاشته است.
هوش مصنوعی: تخم را در زمین گذاشتی و رشد کردی، اما همزمان مراقب بودی که نور شمع را هم حفظ کنی.
هوش مصنوعی: ای هدهد زیبا، تا کی باید در این فضا پرواز کنی و مانند مگس درگیر جزئیات بیاهمیت باشی؟
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از شخصی میخواهد که از اندوهی که بر او حاکم است، دست بردارد و با کنار گذاشتن کار سخت و دلسوزیها، آرامش و راحتی را تجربه کند.
هوش مصنوعی: شمع ما را مگسها میسوزانند، پس باید سایه را از بالای ایوان ما دور کنی.
هوش مصنوعی: ای زوایای آسمان، مانند عنکبوت، از مگس کمتر نیستی، چرا که از مگسی توانستهای قوتی به دست آوری.
هوش مصنوعی: به معنای این است که برخی کارها و تلاشها به نوعی بیهوده و بیفایده هستند، مانند اینکه بخواهیم با تهیه دام برای یک مگس، پروانهای را به دام بیندازیم. این بیان به نوعی نادرستی در انتخاب هدف اشاره دارد.
هوش مصنوعی: خودت را از خواستههای بیهوده دور کن و مانند خس (علفی که به راحتی میسوزد) طعمه آتش نشو. تلاش کن تا به قوت و قدرتی برسید و از آتش خواستههای ناامیدکننده دوری کنی.
هوش مصنوعی: به سادگی از مرز عشق عبور کن و با این حرکت ناتمام، به اوج خود برس.
هوش مصنوعی: حرکت یک مگس، حتی اگر کوچک باشد، میتواند نشاندهندهای از حرکتی بزرگتر و موثرتر از حرکت تو باشد. به عبارت دیگر، گاهی حتی کوچکترین اقدامات نیز میتوانند significance بیشتری از حرکات بزرگتر داشته باشند.
هوش مصنوعی: اگر بره خوشحال و شاداب باشد، باید با قدمهای نرم و ملایم به جلو برود، که چون قند در دهانش شیرین و دلپذیر است و بوسهها به این حالت افزوده میشود.
هوش مصنوعی: مگس با خوردن شیرینیها به لذت میرسد، اما پروانه با محبت و عشق خود به آتش میسوزد.
هوش مصنوعی: اگر چیزی خوشمزه و شیرین به دست آوردی (مثل قند)، از آن لذت ببر. اما اگر به آن دسترسی نداری، بهتر است با شرایط خودت کنار بیایی و خوشحال باشی.
هوش مصنوعی: در آتش غوطهور شو و شعلههای آن را مانند کوثر در فانوس خود قرار بده.
هوش مصنوعی: اگر در آتش قرار داشته باشی، دیگر جای تو در دل محبوب نخواهد بود.
هوش مصنوعی: چشمهایت را به ملاقات او باز کن، با شعف و شجاعت به او نزدیک شو و پرواز کن.
هوش مصنوعی: عرفی در اینجا اشاره میکند که در این دره، هیچچیز به گونهای نیست که بتواند او را به جایگاه بالاتری برساند؛ به عبارت دیگر، او احساس میکند که در این مکان، امکان پیشرفت یا ارتقاء وجود ندارد و نمیتواند به مقام یا جایگاهی بهتر دست یابد.
هوش مصنوعی: هنوز هم آرزویی در سر دارم که مرا به پرواز درآورد و به آسمانها ببرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.