سوختم چند از هوای نفس بی لنگر شوم
تا به کی چون خار و خس بازیچه صرصر شوم
از بلندی کم نگردد فیض من چون آفتاب
بیش گردد سایه ام چندان که بالاتر شوم
خودنمایی شیوه من نیست چون نادیدگان
از صدف بیرون نمی آیم اگر گوهر شوم
آفتاب بی زوال آسمان همتم
نیستم مه کز گدایی فربه و لاغر شوم
بی پرو بالی گلستانی است بر مرغ قفس
از چه زیر آسمان ممنون بال و پر شوم
چون غم عالم تواند کار برمن تنگ کرد
من که در هر ساغر می عالم دیگر شوم
قدردانی قطره را دریا کند در ظرف من
نیست کم ظرفی اگر بیخود به یک ساغر شوم
گر ز سنگینی غبار آیینه ام را بشکند
روی من باداسیه گرپیش روشنگر شوم
عاقبت چون قامتم را حلقه می سازد سپهر
به که صائب در جوانی حلقه آن در شوم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساساتی است عمیق و فلسفی از شاعر. او در جستجوی معنایی عمیقتر از زندگی و رهایی از قید و بندهای دنیوی است. شاعر با استفاده از تصاویر مختلف به تضاد میان بلندی و پستی، آزادی و قید، و ارزش وجود انسان میپردازد. او به این نکته اشاره دارد که مانند درختی است که میخواهد از باد و طوفانها فراتر برود و به آفتاب بنگرد، آمادگی را دارد تا از قید و بندهای جهل و خودخواهی رهایی یابد. همچنین، شاعر از شیرینی و تلخی زندگی، غم و شادی، و جمعکردن تجربیاتی که او را به درک عمیقتری از وجود و هستی میرساند، صحبت میکند. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که برای دستیابی به حقیقت عمیقتر، باید از تعلقات و وابستگیها رها شود.
هوش مصنوعی: من در آتش خواستههای نفسانیام میسوزم و در حالتی بیثبات و بیپایه قرار دارم. این وضعیت ادامه دارد تا چه زمانی که همچون گیاهان بیارزش و بیپناه به بازیچهی سرما و طوفان تبدیل شوم.
هوش مصنوعی: وقتی که من در بلندی قرار بگیرم، نعمت من کمتر نمیشود؛ مانند آفتاب که وقتی بیشتر میدرخشد، سایهاش نیز بزرگتر میشود، من هم هر چه بالاتر بروم، فایده و ارزشم بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: من به نمایش خود توجهی ندارم، زیرا مانند مرواریدهایی که در صدف هستند، در صورت ناپدید بودن، نمیتوانم خود را نشان دهم و اگر به گوهر تبدیل شوم، دیگر نیازی به خودنمایی ندارم.
هوش مصنوعی: خورشید جاویدان آسمان، هدف و آرزوی من نیست که بخواهم از دنیای نیازمندی، ثروتمند و نیرومند شوم.
هوش مصنوعی: بیپر و بالی که در گلستان پرواز میکند، است، اما این پرنده در قفس به سبب محدودیتهایش، تحت آسمان به سر میبرد و به پرواز نمیتواند برود.
هوش مصنوعی: وقتی غم و اندوه دنیا به من فشار میآورد، من که در هر لیوان شراب جهانی تازه میبینم.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم از اهمیت و ارزش یک قطره آب در دریا سخن بگویم، میتوان گفت که ارزش آن قطره را در ظرف کوچک من نمیتوان به درستی درک کرد. اگر من به طور ناخواسته و بدون آگاهی در یک ساغر قرار بگیرم، واقعاً نتوانم ظرفیت عظیم دریا را درک کنم.
هوش مصنوعی: اگر غبار بر آینهام بیفتد و آن را بشکند، در عوض من با چراغی روشنتر میشوم.
هوش مصنوعی: در نهایت، زمانی که دنیای هستی دور من حلقه میزند، خوشتر است که در زمان جوانی خودم را درگیر این حلقه نکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وصل کو تا بینیاز از وصل آن دلبر شوم
ترک او گویم پرستار بت دیگر شوم
عقل کو تا سرکشم یک چند از طوق جنون
یعنی آزاد از کمند آن پری پیکر شوم
کو دلی چون سنگ تا از لعل او یکبارگی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.