عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان
بگفت این وز پیش شه بهدر رفت
بهپای آمد بهخدمت چون بهسر رفت
عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ
بگفت این و بدان دهلیز در رفت
برِ آن سرو قد سیمبر رفت
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۹ - ملاقات کردن مجنون با لیلی در یکی از راهها و در انتظار مراجعت او در مقام حیرت ایستادن و شیان کردن مرغ بر سر وی
چون شادی کاسه اش ز سر رفت
وان خرمیش ز دل به در رفت
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۲
عمرم همه با صوت نی و چنگ بسر رفت
وز سیلی عشق آنهمه از گوش بدر رفت
من سوختم از عشق و ترا هیچ خبر نیست
وز ناله من در همه آفاق خبر رفت
این سیل سرشک آخرم از ضعف چنان کرد
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۴
رقیب از کوی آن دهقان پسر رفت
بیا ساقی، که مرک از ده بدر رفت
بده جام می صافی که از دل
غبار غم بصد خون جگر رفت
زرشک حال خورشید از شفق پرس
[...]
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۳ - داستان سرکوبی و قتل ججهار سنکهه بندئله به سرداری اورنگ زیب پسر شاه جهان که بعد از وی بسلطنت نشست
همین با او پسر زانجا بدر رفت
دو گامی صید بسمل پیشتر رفت
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - قضا و قدر
پدر را گر ستم شد کان پسر رفت
ولی او را ستم بیش از پدر رفت
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۴۱
یاری که وداعم ننمود و بسفر رفت
گو رو بسلامت که ز راه تو خطر رفت
تا پیش نظر بود مرا نور بصر بود
نورم ز بصر رفت چو از پیش نظر رفت
آن شوخ جفا پیشه که هیچم بوداعی
[...]
فایز » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۱
خداوندا جوانیم به سر رفت
درخت شادکامی بی ثمر رفت
درخت شادکامی عمر فایز
سر شام آمد و بانگ سحر رفت
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » دوبیتیها » شمارهٔ ۳۵
خداوندا جوانیم بسر رفت
درخت شادکامی بی ثمر رفت
درخت شادکامی عمر فایز
سرشام آمد و بانگ سحر رفت
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۸۴ - آزادی بحر
بطی می گفت بحر آزاد گردید
چنین فرمان ز دیوان خضر رفت
نهنگی گفت رو هر جا که خواهی
ولی از ما نباید بی خبر رفت
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی ابی الحسن علی الاکبر سلام الله علیه » شمارهٔ ۱۰ - فی رثاء ابی الحسن علی بن الحسین الاکبر سلام الله علیه
سیل غم حمله چنان کرد که آب از سر رفت
نوجوان اکبر رفت
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی ابی الحسن علی الاکبر سلام الله علیه » شمارهٔ ۱۰ - فی رثاء ابی الحسن علی بن الحسین الاکبر سلام الله علیه
خشک لب با دل تفتیده و چشم تر رفت
روح پیغمبر رفت
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی ابی الحسن علی الاکبر سلام الله علیه » شمارهٔ ۱۰ - فی رثاء ابی الحسن علی بن الحسین الاکبر سلام الله علیه
چمن فاستقم از باد فنا یکسر رفت
نه که برگ و بر رفت
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی ابی الحسن علی الاکبر سلام الله علیه » شمارهٔ ۱۰ - فی رثاء ابی الحسن علی بن الحسین الاکبر سلام الله علیه
دود آه دل شه تا فلک اخضر رفت
وز فلک برتر رفت
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی ابی الحسن علی الاکبر سلام الله علیه » شمارهٔ ۱۰ - فی رثاء ابی الحسن علی بن الحسین الاکبر سلام الله علیه
تا ز شهزادۀ آزاد سر و افسیر رفت
از دم خنجر رفت
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی ابی الحسن علی الاکبر سلام الله علیه » شمارهٔ ۱۰ - فی رثاء ابی الحسن علی بن الحسین الاکبر سلام الله علیه
پیر کنعان بسر پور روان پرور رفت
جانش از پیکر رفت
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی ابی الحسن علی الاکبر سلام الله علیه » شمارهٔ ۱۰ - فی رثاء ابی الحسن علی بن الحسین الاکبر سلام الله علیه
نالۀ وا ولدا زان شه گردون فرّ رفت
تا در داور رفت