|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
لغزش به بخش حاشیههای شعر
|
|
لغزش به بخش تصاویر نسخههای خطی، چاپی و نگارههای هنری مرتبط با شعر
|
|
لغزش به بخش ترانهها و قطعات موسیقی مرتبط با شعر
|
|
لغزش به بخش شعرهای همآهنگ
|
|
لغزش به بخش خوانشهای شعر
|
|
لغزش به بخش شرحهای صوتی
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
به اشتراکگذاری متن شعر جاری در گنجور
|
|
مشابهیابی شعر جاری در گنجور بر اساس وزن و قافیه
|
|
مشاهدهٔ شعر مطابق قالببندی کتابهای قدیمی (فقط روی مرورگرهای رومیزی یا دستگاههای با عرض مناسب)
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به غم و اندوه ناشی از جدایی و عشق اشاره میکند. او از ساقی میخواهد که جام می را به او بدهد تا غم و دردش را تسکین بخشد. به تشبیهات زیبایی اشاره میکند: خورشید روزش به خون جگرش آغشته است و جدایی شبش را به صبح نمیسازد. او همچنین میگوید که عاشق شدن بدان معناست که از ترس و حذر باید دوری جست. در نهایت، شاعر بیان میکند که چشمش بینور شده و آن نور از دست رفته است. این اشعار حاوی حس عمیق بیتابی و آرزوی وصال است.
هوش مصنوعی: رقیب از محلهی کشاورز پسر خارج شد، بیا ای ساقی، که حالا از اینجا دور شده است.
هوش مصنوعی: به من یک لیوان شراب صاف بده تا غبار غم را از دل پاک کند؛ چرا که این درد و غم به اندازه خون جگر من عذابآور است.
هوش مصنوعی: زرشک از خورشید میخواهد بپرسد که چطور صبح زود هنگام طلوع، روزش در حالتی پر از درد و رنج گذشت.
هوش مصنوعی: شب جدایی من هیچ صبحی ندارد، بهنظر میرسد که چراغ صبح نیز در وزش باد سحر، خاموش شده است.
هوش مصنوعی: ای عاشق، از خطرات عشق نگران مباش، چرا که وقتی کسی عاشق میشود، دیگر نمیتواند از تهدیدات دوری کند.
هوش مصنوعی: چشمانم در لحظهای تاریک و بدون نور شد، زیرا روشنی چشمم از دیدم رفت.
هوش مصنوعی: بهانهای برای رفتن به دیدار معشوق به دست آورد که از قبل قدم به جلو گذاشته بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بگفت این وز پیش شه بدر رفت
بپای آمد، بخدمت چون بسر رفت
همین با او پسر زانجا بدر رفت
دو گامی صید بسمل پیشتر رفت
پدر را گر ستم شد کان پسر رفت
ولی او را ستم بیش از پدر رفت
خداوندا جوانیم به سر رفت
درخت شادکامی بی ثمر رفت
درخت شادکامی عمر فایز
سر شام آمد و بانگ سحر رفت
بطی می گفت بحر آزاد گردید
چنین فرمان ز دیوان خضر رفت
نهنگی گفت رو هر جا که خواهی
ولی از ما نباید بی خبر رفت
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.