گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲

 

عشق جانان همچو شمعم از قدم تا سر بسوخت

مرغ جان را نیز چون پروانه بال و پر بسوخت

عشقش آتش بود کردم مجمرش از دل چو عود

آتش سوزنده بر هم عود و هم مجمر بسوخت

زآتش رویش چو یک اخگر به صحرا اوفتاد

[...]

عطار
 

سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۵ - مخاطبه شمع و پروانه

 

تو را آتش عشق اگر پر بسوخت

مرا بین که از پای تا سر بسوخت

سعدی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۴

 

آبی کجاست کآتش عشقم جگر بسوخت

وین برق جانگداز همه خشک و تر بسوخت

مرغ سپیده‌دم که خبر داد از توام

اکنون نمی‌دهد مگرش بال و پر بسوخت

باید که شمع را نرسد باد و آتشی

[...]

کمال خجندی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۳

 

آتش عشق تو دل در بر بسوخت

باز زرین بال عقلم پر بسوخت

شمع عشقت آتشی در ما فکند

عود جانم در دل مجمر بسوخت

آتشی از سوز سینه بر زدم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۹

 

بر فلک دوش از خروش من دل اختر بسوخت

شعله آهم چو پروانه ملک را پر بسوخت

روشنم شد کز چه رو فرهاد جا در سنگ ساخت

خانه را از آتش آهم چو بام و در بسوخت

زاهد از سوز غمت لب خشک و صوفی دیده تر

[...]

جامی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم

 

ترا آتش عشق اگر پر بسوخت

مرا بین که از پای تا سر بسوخت

شیخ بهایی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳

 

غنچه را از حسرت لعل تو دل در بر بسوخت

رشک یاقوت لبت خون در رگ گوهر بسوخت

حسرت بزم تو خورشید فلک را داغ کرد

پرتو شمع تو این پروانه را هم پر بسوخت

بسکه با یاد لبت لب‌های خود را می‌مکید

[...]

فیاض لاهیجی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۳۰ - حکایت

 

اگر شمع پروانه را پر بسوخت

خود او دیدم از پای تا سر بسوخت

بلند اقبال
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » چهار خطابه » خطابهٔ دوم

 

خامه ‌قلم گشت و دفاتر بسوخت

خشک‌ و ت روباطن‌ و ظاهر بسوخت

ملک‌الشعرا بهار