آتش عشق تو دل در بر بسوخت
باز زرین بال عقلم پر بسوخت
شمع عشقت آتشی در ما فکند
عود جانم در دل مجمر بسوخت
آتشی از سوز سینه بر زدم
عقل چون پروانه پا تا سر بسوخت
سوخته بودم آتش عشقت دگر
خوش برافروخت و مرا خوشتر بسوخت
غیرت عشق تو بر زد آتشی
هرچه بود از غیر خشک و تر بسوخت
غرقهٔ بحر زلالیم ای عجب
جان ما از تشنگی در بر بسوخت
تاب نور آفتاب مهر تو
شد پدید و مؤمن و کافر بسوخت
عکس رویت بر رخ ساغر فتاد
آب آتش رنگ در ساغر بسوخت
گرچه عالم سوخت از عشقت ولی
همچو سید دیگری کمتر بسوخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.