گنجور

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۴۰

 

روزی ز پی گلاب می‌گردیدم

پژمرده عذار گل در آتش دیدم

گفتم که چه کرده‌ای که میسوزندت

گفتا که درین باغ دمی خندیدم

ابوسعید ابوالخیر
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۴ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

چو بی تو رستخیز تن بدیدم

بجز باز آمدن چاره ندیدم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید

 

از اول تا بآخر من تو دیدم

تو گردان جان ز دیدم ناپدیدم

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۳۶ - سؤال دیگر شبلی از منصور

 

دلم چون گشت چون رویت ندیدم

هلالی شد ز شمست ناپدیدم

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۴۰ - جواب گفتن منصور سلطان بایزید را قدس سره

 

چو دیدار من اینجا باز دیدم

جمالم در جمال او بدیدم

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۰ - جواب دادن شیخ جنید شیخ کبیر را

 

ره او کردم و منزل ندیدم

اگرچه هست منزل ناپدیدم

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۷ - در سر صفات بعیان عین الیقین فرماید

 

کمان بگذار و بنگر دید دیدم

که گویم درحقیقت ناپدیدم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸ - در معنی من عرف نفسه فقد عرف ربه فرماید

 

ز قول شرع چون دیدار دیدم

من اندر عین جانان ناپدیدم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۱ - پسر در اعیان حقیقت کل گوید

 

اناالحق میزنم چون جمله دیدم

اگر بینی مرا هم ناپدیدم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۱ - پسر در اعیان حقیقت کل گوید

 

در آن دریا حقیقت نور دیدم

نظر کردم به کل معبود دیدم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید

 

فتادی جملگی عین تودیدم

بجز ذات تو من چیزی ندیدم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

ز نورت فیض دارم هر چه دیدم

بجز تو هیچ در اشیا ندیدم

عطار
 
 
۱
۲